چهل حدیث پیرامون نور یزدان

مشخصات کتاب

عنوان و نام پدیدآور: چهل حدیث پیرامون نور یزدان / علی اکبر مهدی پور، 1324

مشخصات نشر: قم : نشر حاذق ، 1372.

مشخصات ظاهری: ص 120

شابک: 750ریال

یادداشت: این کتاب در سال 1372 تحت عنوان "چهل حدیث پیرامون یوسف زهرا علیهاالسلام " توسط نشر حاذق نیز منتشر گردیده است

یادداشت: کتابنامه : ص . 116 - 107

عنوان دیگر: چهل حدیث پیرامون یوسف زهرا علیهاالسلام

موضوع: م ح م د بن حسن (عج )، امام دوازدهم ، 255ق . - احادیث

موضوع: اربعینات - قرن 14

موضوع: احادیث شیعه - قرن 14

رده بندی کنگره: BP51 /م 9پ 9 1372

رده بندی دیویی: 297/959

شماره کتابشناسی ملی: م 72-3776

چهل حدیث پیرامون نور یزدان

یا اباصالح المهدی ادركنا

ای نور یزدان، ای مهر تابان، ای فروغ بی پایان، ای خورشید همیشه فروزان.

ای پرچم نجات در آغوش، ای چشمه سار عاطفه رانوش، ای غائب ناگشته فراموش.

ای هر كجا فساد، تو هادم. ای هر كجا نظام، تو ناظم. ای هر كجا قیام، تو قائم.

ای همه غمها را تو پایان، ای همه دردها را تو درمان، ای همه نابسامانی ها را تو سامان.

تو بیا تا ز پرتو رویت، شب تاریك سحر گردد. ورنه ای مهر تابان، بی تو هر لحظه تیره تر گردد.

من در این غار خسته و دلتنگ، انتظار ترا ستاره كنم. در شب تار وحشت زا، لحظه های ترا شماره كنم.

گر بیائی ستاره های سحر، در نگاه تو رنگ می بازند. گر بیائی كبوتران امید، لانه ها را دوباره می سازند.

آه ای اشتیاق بی پایان، تو بیا تا كه عشق جان گیرد، زیر زنجیر آهنین شكیب، دست لرزان ما توان گیرد.

بسم اللَّه الرّحمن الرّحیم

ماه پانزده شبه دامن خود را جمع كرده میدان آسمان را ترك می گفت و هاله آن با نمای اندوهباری همچون اشك از چشم آسمان

می غلطید.

تاریكی اندام سنگین خود را به ماوراء افقها می كشید و لحظه ای بعد در و دیوار شهر تاریخی «سامرا» نقاب سیاه ظلمت را كنار زده، سپیده دم پیشانی خود را به ریگزارهای تفتیده صحرا و گردونه تپّه ها می سائید.

نسیم صبحگاهی بوسه بر لب دجله و صورت نخلهای پیر و جوان می زد. گوئی دنیا می خواست جلال و شكوه خاصّی به خود بگیرد.

اوّلین اشعّه طلائی روز، چون تیری خون آلود سینه سیاه افق را شكافت. صدای مؤذّن اوج گرفت و در همه جا طنین انداخت:

اللَّه اكبر، اللَّه اكبر

هنوز ندای عظمت خدا گوش جان را نوازش می داد كه در یكی از خانه های شهر تاریخی «سامرا» كودكی به دنیا آمد كه او نیز بی درنگ سرود عظمت خدا را به لب راند. انگشت سبّابه خود را به سوی آسمان بلند كرد، عطسه نمود و فرمود:

«اَلْحَمْدُلِلَّهِ رَبِّ الْعالَمینَ، وَصَلَّی اللَّهُ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ»

- غیبت شیخ طوسی ص 147، كمال الدّین ص 430، اعلام الوری ص 395.

پدر در حالی كه موج نشاط از جام چشمانش فرو می ریخت فرمود:

«اَلْحَمْدُلِلَّهِ الَّذی لَمْ یُخْرِجْنی مِنَ الدُّنْیا حَتَّی اَرانِی الْخَلَفَ مِنْ بَعْدی، اَشْبَهُ النَّاسِ بِرَسُولِ اللَّهِ خَلْقاً وَ خُلْقاً، یَحْفَظُهُ اللَّهُ تَبارَكَ وَ تَعالی فی غَیْبَتِهِ، وَ یُظْهِرُهُ، فَیَمْلا َُ الْأَرْضَ قِسْطاً وَ عَدْلاً، كَما مُلِئَتْ جَوْراً وَ ظُلْماً»:

«سپاس و ستایش خداوندی را كه مرا زنده نگه داشت، تا جانشینم را كه از منست، و در سیرت و صورت شبیه ترین مردم به رسول اكرم - صلی اللَّه علیه و آله - است با چشم خود ببینم.

خدایش او را در پشت پرده نگه می دارد و

سپس ظاهر شود و زمین را پر از عدل و داد كند، آن چنانكه پراز ظلم و ستم شده است»

- اعلام الوری ص 291، كفایة الأثر ص 291.

شادی و سرور بر همه جا دامن كشید، برق شعف از دیدگان مادر بیرون می زد آب در گلوی حكیمه خشكیده بود. حیرت و تعجّب بر چهره ها نقش شگفت زده بود، نفس ها از سینه ها بیرون نمی آمد و اشكی از شوق و تعجّب در چشمها گردش می كرد.

فضیلت و شرف چون سایه ای سنگین بر سر مولود بال گسترده بود، و در سیمایش موجی از لبخند در دریای اشك شنا می كرد.

كسی جرأت نمی كرد به نوزاد نزدیك شود كه او دنیائی از عظمت را با خود آورده بود.

او پیش از آفتاب چشم به این جهان گشود تا همیشه آفتاب را پشت سر قرار دهد.

بدین ترتیب تولّد شگفت انگیزترین انسان تحقّق یافت و بدین سان روشنگر شبهای ظلمانی، ویرانگر بنیان های عدوانی، بنیانگذار حكومت واحد جهانی، بر اساس ارزشهای آسمانی، پای بر عرصه گیتی نهاد.

و این لحظه پرشكوه در پگاه نیمه شعبان 255 هجری اتفاق افتاد.

و اینك ما كه در آستانه یك هزار و یكصد و شصتمین سالروز میلاد مسعود آن نوریزدان، خورشید فروزان، وارث پیامبران، پیشوای صالحان، بنیان كن كاخ ستمگران، احیاگر احكام حیات بخش قرآن، یكتا بازمانده از حجّتهای خداوند منّان، حضرت مهدی صاحب الزمان - عجّل اللَّه تعالی فرجه الشّریف - قرار گرفته ایم، از پیشگاه حضرت احدیّت مسئلت داریم كه بر صدّیقه كبری فاطمه زهرا - سلام اللَّه علیها - منّت بگذارد و از باقی مانده دوران غیبت كبری صرف نظر

فرماید، و در ظهور خونخواه محسنِ فاطمه، و دیگر مظلومان و ستمدیدگان در راستای تاریخ تعجیل نماید، و تفضّلاً نام مؤلّف و ناشر و همه خوانندگان این اثر ناچیز رادر لیست یاران واقعی آن حضرت در دولت كریمه اش ثبت فرماید.

* * *

مطلع نور

در میان میلیونها بانوی پرده نشین كه در نیمه قرن سوّم هجری در شرق و غرب جهان در سرا پرده عفّت و پاكی جای داشتند، آفریدگار جهان تنها در یكی از آنان این لیاقت و شایستگی را به ودیعت نهاده بود كه وعاءِ نور یزدان قرار بگیرد، به سرا پرده خاندان عصمت و طهارت راه یابد، و خورشید فروزان امامت از برج او طالع گردد.

جالبتر این كه بانوی بی همتا، ملكه دو سرا، مادرِ یوسف زهرا، و وعاءِ نور خدا، دخت یشوعا و از تبار حواریونِ حضرت عیسی - علی نبیّنا و آله و علیه السّلام - انتخاب شده است.

خداوند حكیم از روی حكمت بالغه اش مادرِ فرمانروای جهان هستی حضرت حجّة ابن الحسن المهدی - عجّل اللَّه تعالی فرجه الشّریف - را از كاخ امپراطوری قیصر روم و پایتخت بیزانس برگزیده است.

آنجا كه كسری و قیصر درهم می آمیزد:

فرعون دهها هزار كودك را سر برید تا از تولّد حضرت موسی علیه السّلام جلوگیری كند ولی خدا خواست كه حضرت موسی در خانه فرعون زندگی كند و پرورش یابد و سرانجام طومار عمر فرعون به دست او درهم پیچد.

كسری و قیصر نیز قرنها با مسلمانان جنگیدند تا از گسترش اسلام در بلاد پارس و بیزانس جلوگیری كنند ولی خدا خواست كه در هم كوبنده اكاسره و قیاصره از تبار كسری و قیصر

باشد، و اینك به دو حدیث زیر توجه فرمائید:

1 - یزدگرد به هنگام فرار از مدائن - پس از جنگ قادسیّه - در برابر ایوان مدائن ایستاد و گفت: «ای ایوان خداحافظ، من رفتم ولی به سوی تو باز می گردم، خودم و یا یكی از فرزندانم كه هنوز هنگام ظهورش نرسیده است».

سلیمان دیلمی می گوید: «به خدمت امام صادق علیه السّلام عرض كردم: تعبیر «یا یكی از فرزندانم» در گفتار یزدگرد چیست؟ فرمود:

«ذلِكَ صاحِبُكُمُ الْقائِمُ بِأَمْرِ اللَّهِ - عَزََّوَجَلّ - اَلسّادِسُ مِنْ وُلْدی، قَدْ وَلَّدهُ یَزْدَجَرْدُ فَهُوَ وَلَدُهُ»:

«مقصود از آن صاحب شما حضرت قائم علیه السّلام است كه به فرمان خدا قیام خواهد كرد، او ششمین فرزند من و از تبار یزدگرد است».

- بحار، ج 51 ص 164.

» آخرین پادشاه ساسانی، (متوفّای 31 هجری) می باشد.

2 - هنگامی كه از امام رضا علیه السّلام پرسیدند: «قائم آل محمّد چه كسی است؟» فرمود:

«اَلرّابِعُ مِنْ وُلْدی، اِبْنُ سَیِّدَةِ اْلاءِماءِ»:

«او چهارمین فرزند از تبار منست، او فرزند بانوی كنیزان است».

- اعلام الوری، ص 408.

و هنگامی كه از امام صادق علیه السّلام پرسیدند: «قائم آل محمّد كیست؟» فرمود:

«یابابَصیرُ، هُوَ الْخامِسُ مِنْ وُلْدِ اِبْنی مُوسی، ذلِكَ اِبْنُ سَیِّدَةِ اْلاءِماءِ»:

«ای ابا بصیر، او پنجمین فرزند از تبار پسرم موسی (بن جعفر) است، او پسر بانوی كنیزان است».

- بحار، ج 51 ص 146.

هنگامی كه امام صادق و امام رضا - علیهما السّلام - از مادر حضرت بقیّة اللَّه - ارواحنا فداه - سخن می گفتند، حضرت نرجس خاتون هنوز به دنیا نیامده بود، و شاید پدرش «یشوعا» نیز دیده به جهان نگشوده بود.

نام نامی و القاب گرامی نرجس خاتون

مورّخان برای آن

ملكه دو سرا، و همسر بی همتای امام عسكری علیه السّلام نه اسم نوشته اند:

ملیكه، حكیمه، سبیكه، نرجس، سوسن، مریم، ریحانه، خمط و صقیل

- روزگار رهائی، ج 1 ص 177.

تعدّد اسامی معمولاً به جهت شخصیّت فوق العاده صاحب نام است، چنانكه امام صادق علیه السّلام به هنگام شمارش مناقب حضرت زهرا - سلام اللَّه علیها - می فرماید: برای حضرت فاطمه در نزد خداوند متعال نه اسم است:

فاطمه، صدیقّه، مباركه، طاهره، زكیّه، رضیّه، مرضیّه، محدّثه و زهرا

- امالی شیخ صدوق، ص 474.

به هنگام ولادت، پدر و مادرش او را «ملیكه» نام نهادند ولی آنها غافل بودند كه چه اسمی با مسمّی برای فرزند خود برگزیده اند، - دلائل الامامه، ص 246، غیبت طوسی ص 125.

و او روزی ملكه دو سرا خواهد بود، او به حقّ شایسته این نام است.

هنگامی كه او به اسارت مسلمانان در آمد خود را «نرجس» معرّفی نمود تا احدی از اسرار او آگاه نشود، و شاهزاده بودنش - كمال الدین، ج 2 ص 423، روضة الواعظین، ج 1 ص 255.

آفتابی نگردد.

چون به خاندان عصمت و طهارت راه یافت او را با نامهای مختلفی صدا زدند تا جاسوسان خلیفه عباسی بر شرافت نسب او واقف نشوند و متوجّه نشوند كه او همان صدف سیمین آفرینش است كه یكتا گوهر جهان خلقت از او خواهد بود.

و اینك نگاهی گذرا بر اسامی گرامی آن حضرت:

1 - «نرجس»: نام گلی از رده تك لپه ییها، و سر دسته گیاهان تیره نرگسی می باشد، كه گلهایش منفرد و در انتهای ساقه قرار دارد و به جهت زیبائی فوق العاده اش چشم معشوق را به آن تشبیه

می كنند.

- فرهنگ معین، ج 4 ص 4702.

گلِ حضرت نرجس خاتون نیز در جهان خلقت منفرد است و در انتهای این جهان قرار دارد و همه عاشقان در آرزوی گوشه چشمی از آن محبوب گمگشته به سر می برند، به یادش زنده اند و در فراقش جان می سپارند.

2 - «سوسن»: نیز گلی فصلی و دارای گلهای زیبا و درشت به رنگهای مختلف است. اصل این گل از اروپا و ژاپن و آمریكای شمالی و هیمالیاست.

- همان مدرك، ج 2 ص 1954.

اما گلِ جناب سوسن، گل همیشه بهار است كه گذشت زمان و موسم خزان هرگز از طراوت او نكاهد، و اصل او از جهان عُلوی است و نور مقدّسش از اشعّه انوار قدسی است، چنانكه پیامبر اكرم - صلّی اللَّه علیه و آله - تعبیر می فرماید:

«بِأَبی و اُمّی سَمِیّی، وَ شَبیهی وَ شَبیه مُوسیَ بْنِ عِمْرانَ، عَلَیْهِ جُیُوبُ النُّورِ یَتَوَقَّدُ مِنْ شُعاعِ الْقُدْسِ»:

«پدر و مادرم به فدای او باد كه همنام منست و شبیه من و حضرت موسی بن عمران است هاله ای از نور گرداگرد او را فرا گرفته، اشعه انوار قدسی از او ساطع است».

- كفایة الاثر، ص 159.

نسب او از طرف پدر به شرق و از طرف مادر به غرب منتهی می گردد.

3 - «سَبیكَه»: طلای ناب و نقره خالص را گویند كه پس از گداخته شدن ناخالصی های آن جدا گردد و طلای ناب و نقره خالص به صورت شِمش در قالبها ریخته شود.

- لسان العرب، ج 6 ص 162.

او در پایتخت بیزانس در عشق امام عسگری علیه السّلام گداخته شد و همه ناخالصی های امپراطوری روم به دست

كیمیا اثر حضرت زهرا - سلام اللَّه علیها - از او جدا شد و طلای ناب جهان خلقت از او پدید آمد.

4 - «حَكیمه»: بانوی دانشمند، فیلسوف و فرزانه را گویند. و او بانوی فرزانه ای است كه علم و حكمت را نخست در پایتخت بیزانس از معلم خصوصی و عرب زبان فرا گرفته، سپس فرائض دینی و سنن اسلامی را از پیشگاه «حكیمه» دخت گرامی امام جواد - غیبت شیخ طوسی، ص 128، كمال الدین، ج 2 ص 423.

علیه السّلام آموخته است.

- دلائل الامامه، ص 267، بحار الانوار، ج 51 ص 10.

5 - «ملیكه»: به معنای ملكه و شهبانوست، و او مادر فرمانروای جهان هستی است، كه همه سلاطین روی زمین پیشانی ادب بر آستانش می سایند.

6 - «مریم»: نام مادر گرامی حضرت عیسی علیه السّلام است، و او مادر منجی جهان بشریت است، كه حضرت عیسی علیه السّلام، به اتّفاق علمای شیعه و سنی به او اقتدا كرده در پشت سرش به نماز خواهد ایستاد.

- مصنف ابن ابی شیبه، ج 15 ص 198 (حدیث 19495).

7 - «ریحانه»: هر گیاه خشبو و معطّر، دسته ریحان، دسته شاهسپرغم، صعتر هندی، روزی، رحمت، و نوری را گویند كه در اثر ریاضت در انسان حاصل شود.

- فرهنگ معین، ج 2 ص 1702.

وه چه نامی مناسب با مادر ریحانه وجود، كه همه جهان معطّر از عطر او، هر غمی زدوده با یك نگاه او، هر دردی شفا یافته از صعتر كوی او، جمله خلائق بر سر سفره عام او، جهان هستی به طفیل عنایت او، و مهر و ماه منوّر از فروغ روی او.

8 - «خَمْط»: نام درختی

است كه میوه خوردنی دارد، و به هر چیز تازه و خشبو، و به دریای خروشان گفته می شود. و همه ی این - لسان العرب، ج 4 ص 220.

تعبیرات با آن بانوی بی همتا تناسب دارد.

9 - «صَقیل»: هر شی ء نورانی، صیقلی و جلا داده شده را می گویند. شیخ طوسی و شیخ صدوق می فرمایند: «پس از آنكه حضرت نرجس خاتون به ولی عصر - ارواحنا فداه - حامله شد او را صقیل نام نهادند».

- غیبت طوسی، ص 241، كمال الدّین، ج 2 ص 432.

علاّمه مجلسی پس از نقل فراز بالا از شیخ صدوق، می فرماید: «نرجس خاتون پس از آنكه به آن وجود نورانی حامله شد، هاله ای از نور و ضیاء او را فرا گرفت، آنگاه به جهت این نورانیّت فوق العاده او را صقیل نام نهادند».

- بحار، ج 51 ص 15.

اگر بنا باشد نور فاطمه زهرا - سلام اللَّه علیها - در پیشانی حضرت خدیجه - علیها السلام - هویدا باشد، نور یوسف زهرا چرا در پیشانی حضرت نرجس خاتون ساطع نباشد؟ در حالی كه او نور یزدان و مهر فروزان است و به هنگام تولّد نوری از او ساطع شده كه همه اطراف و اكناف جهان را تا آفاق آسمان روشن نموده است!!

- كمال الدین، ج 2 ص 431.

و اینك در پی آنیم كه ببینیم ریحانه قیصر چگونه ریحانه پیمبر شد؟! و اینهمه راه دور و دراز را از هفت تپه قسطنطنیه تا كرانه های سامره چگونه پیمود؟ و سرانجام تعلقات خود را از خاندان قیصر چگونه گسست و به دودمان پیامبر پیوست؟!

گزارش نور

گزارش دقیق و مستند از

حوادث شگفت در امپراطوری روم، و مسافرت پر ماجرای ملكه دو سرا، از كرانه های دریای مرمره تا ساحل سامره را در ضمن حدیثی مورد اعتماد و استناد، از زبان آن خاتون دو جهان می شنویم:

شیخ صدوق در كمال الدین، شیخ طوسی در غیبت، طبری در دلائل الامامه، ابن شهرآشوب در مناقب، نیلی در منتخب، ابن فتال نیشابوری در روضه، شیخ حّر عاملی در اثبات الهداة، سیدهاشم بحرانی در حلیة الابرار و علاّمه مجلسی در بحار، مشروح این گزارش را از بشر بن سلیمان، از اصحاب امام هادی علیه السّلام روایت كرده اند، كه ما متن كامل گزارش را از دو سند نخستین، كمال الّدین و غیبت ترجمه و نقل می كنیم:

بشر بن سلیمان نخّاس، از نسل «ابوایّوب انصاری» كه از اصحاب و ارادتمندان امام هادی و امام عسكری - علیهما السّلام - بود و به خرید و فروش غلام و كنیز اشتغال داشت می گوید:

سرور من ابوالحسن، حضرت هادی علیه السّلام، احكام مربوط به خرید و فروش بردگان را به من آموخته بود، من نیز معمولاً بدون اجازه ایشان خرید و فروش نمی كردم، و از موارد شبهه اجتناب می كردم. كم كم در این زمینه شناخت من كامل شد و موارد حلال را از موارد شبهه ناك شناختم.

شبی در سامرا در خانه ام، كه در نزدیكی منزل امام هادی علیه السّلام قرار داشت، نشسته بودم، پاسی از شب گذشته بود كه درِ خانه ام كوبیده شد. شتابان به سوی درِ خانه رفتم و در را گشودم، «كافور» خادم و فرستاده امام هادی علیه السّلام بود كه مرا به حضور ایشان فراخواند.

لباس پوشیده به

خدمت آن حضرت شتافتم، چون وارد خانه شدم دیدم كه با فرزند بزرگوارش امام حسن عسكری - علیه السّلام - مشغول گفتگو است، و خواهرش حكیمه پشت پرده قرار داشت.

همین كه نشستم فرمود: «ای بشر تو از اعقاب انصار هستی، محبت و دوستی ما همواره در دلهای شما پایدار بود، و هر نسلی از شما محبت و مودّت ما را از نسل پیشین به ارث برده است. و اینك من می خواهم رازی را با تو در میان بگذارم و ترا دنبال كاری بفرستم، و از این طریق با فضیلت ویژه ای ترا گرامی بدارم، كه در این فضیلت گوی سبقت را از همه شیعیان ببری».

آنگاه نامه ظریفی را به زبان رومی و به خط رومی نوشت و مهر خویش را بر آن زد. سپس چنته زردی را بیرون آورد كه در آن 220 دینار بود. نامه و چنته را به من داد و فرمود:

اینها را بگیر و به سوی بغداد عزیمت كن و پیش از ظهر فلان روز در گذرگاه «فرات» حضور پیدا كن.

- آقای قزوینی به جای «فرات»: «صَراة» تعبیر نموده (الامام المهدی ص 120) و آن نام دو رودخانه در بغداد بود [معجم البلدان، ج 3 ص 399].

هنگامی كه قایق های حامل بردگان رسید و كنیزان پیاده شدند، گروه بسیاری از خریداران را مشاهده می كنی كه از طرف فرماندهان عباسّی دور آنها را گرفته اند، در آن میان تعداد اندكی نیز از جوانان عرب را می بینی كه به قصد خرید حضور یافته اند.

تو در آن روز از دور مواظب برده فروشی به نام: «عَمْر بن یزید» باش، تا هنگامی كه

كنیزی را با این خصوصیّات، در حالی كه - در كمال الدین و نسخ چاپی غیبت طوسی «عمر» ثبت شده، ولی در دلائل الامامه و نسخ خطی غیبت طوسی «عَمْرو» آمده است.

دو جامه حریر تازه، خوشرنگ و درشت بافت بر تن دارد، برای فروش عرضه كند.

خواهی دید آن كنیز اجازه نمی دهد كه هیچ خریداری نقاب از چهره اش باز گیرد، یا جامه از تنش كنار زند، و یا اندامش را لمس كند.

در آن هنگام برده فروش در صدد آزار او بر می آید و او سخنی به زبان رومی می گوید و فریاد بر می آورد. معنای سخنان او اینست كه از حال خود شكوه می كند و از كشف حجابش بر حذر می دارد.

در این هنگام یكی از خریداران خواهد گفت: «من این كنیز را به سیصد دینار می خرم، زیرا عفّت و پاكدامنی او موجب رغبت شدید من شده است».

و آن كنیز به زبان عربی به او خواهد گفت: «اگر در جامه حضرت سلیمان و برفراز تخت شاهی ظاهر شوی، من رغبتی به تو نخواهم داشت، و لذا مالت را بیهوده خرج نكن».

برده فروش به آن كنیز خواهد گفت: «چاره چیست؟ ناگزیر ترا باید فروخت». كنیز در پاسخ می گوید: «اینهمه شتاب برای چیست؟ باید خریداری باشد كه دل من به سوی او كشش پیدا كند و به صداقت و امانت او اعتماد كنم».

در این هنگام تو برخیز و پیش عمروبن یزید برده فروش برو، و به او بگو: «من نامه دلگرم كننده ای را از یكی از اشراف همراه دارم، كه آن را به زبان رومی و به خط رومی نوشته،

و در آن كرم و وفا و خرد و سخای خود را منعكس نموده است، این نامه را به او بده تا آن را مطالعه كند و اخلاق و رفتار نویسنده اش را در لابلای سطور آن جستجو نماید، اگر به نویسنده آن تمایل پیدا كرد و تو نیز مایل بودی، من از طرف نویسنده نامه وكالت دارم كه او را از تو ابتیاع كنم».

بشر بن سلیمان می گوید، من همه دستورات سرور خودم امام هادی علیه السّلام را به طور كامل انجام دادم، همین كه آن كنیز در نامه نگریست به شدت گریست و به «عمروبن یزید» گفت:

«باید مرا به نویسنده این نامه بفروشی». و سوگند یاد كرد كه اگر از فروختن او به صاحب نامه خود داری كنی در معرض تلف قرار خواهد گرفت.

آنگاه من در مورد قیمت كنیز با برده فروش وارد مذاكره شدم و سرانجام به همان مبلغی كه مولایم در چنته همراه من فرستاده بود به توافق رسیدیم.

آنگاه آن بانو را در حالیكه شاداب و خندان بود از او تحویل گرفتم و به خانه ای كه در بغداد می رفتم بردم.

آن بانو از شدت خوشحالی آرام نداشت، نامه امام هادی علیه السّلام را بیرون آورد، آن را می بوسید و بر صورت خود می نهاد و دست بر آن می كشید.

با شگفتی به او گفتم: «نامه ای را می بوسی كه صاحبش را نمی شناسی؟!!».

آن بانو پاسخ داد: ای عاجز و ناتوان از شناخت مقام اولاد پیامبران، خوب گوش كن و به گفتارم دل بسپار تا به حقیقت راه یابی:

سرگذشت حیرت انگیز نرجس خاتون

من «ملیكه» دختر «یشوعا» پسر قیصر رومم، و مادرم از

تبار حواریّون است و نسب من از طرف مادر به «شمعون» وصیّ حضرت مسیح - علیه السّلام - می رسد.

من اكنون ترا از یك حادثه ی وحشت انگیز و شگفت آور آگاه می سازم:

هنگامی كه سیزده بهار از عمر من گذشت، پدر بزرگم قیصر تصمیم گرفت كه مرا به عقد برادر زاده خود در آورد.

سیصد تن از اعقاب حواریّون كه همگی كشیش و راهب بودند گرد آورد، و هفتصد تن از دیگر كشیشان كه از اهمیت ویژه ای برخوردار بودند فراخواند، آنگاه چهار هزار نفر از فرماندهان سپاه و امیران لشكرها و سرپرستان عشایر دعوت كرد و از مال ویژه خود تختی مرصّع و مزیّن به انواع جواهرات بیاراست و آن را در حیات كاخ و بر فراز چهل پایه قرار داد.

اجتماعی نافرجام

چون برادر زاده اش بر فراز آن تخت قرار گرفت و صلیبها را در گرداگرد او بگردانیدند، واسقفها به حال تعظیم برخاستند و اوراق اناجیل را بگشودند، و مهیا شدند كه مراسم ازدواج را به جای آورند، ناگهان همه صلیبها سرنگون شدند، پایه های تخت به لرزه در آمد و فرو ریخت، آن جوان كه برفراز تخت قرار داشت مدهوش بر زمین افتاد.

رنگ كشیشان پرید و لرزه براندامشان افتاد، واسقف اعظمشان به پدر بزرگم گفت:

«پادشاها: ما را در مورد این حوادث نافرجام و نحوست بار كه پیش در آمد نابودی آئین مسیحیت و شیوه امپراطوری است معذور بدار».

پدر بزرگم كه شدیداً از این پیشامد ناگوار افسرده بود و آن را به فال بد زده بود،به كشیشان گفت:

«این پایه را استوار سازید و این صلیبها را یكبار دیگر بر پا دارید، آنگاه دیگر برادر

این داماد نگون بخت را فرا خوانید، تا این دختر را به ازدواج او درآورم، تا این نحوست با فرخندگی او بر طرف شود».

بار دیگر كه مجلس بیاراستند و فرمان او را به كار بستند نظیر همان حوادث وحشتناك به وقوع پیوست، همه وحشت زده پراكنده شدند، و پدر بزرگم افسرده و دل مرده برخاست و به حرمسرا رفت و پرده ها را بیاویخت.

رؤیائی سرنوشت ساز

درآن شب خوابی شگفت دیدم كه سرنوشت مرا تغییر داد:

در خواب دیدم كه حضرت مسیح و شمعون و گروهی از حواریّون در كاخ پدر بزرگم گرد آمده اند و منبری از نور در آن نصب شده است كه در شكوه و عظمت سر بر آسمان می ساید.

این منبر را درست در نقطه ای گذاشته بودند كه پدربزرگم تختش را در آنجا قرار داده بود.

در آن هنگام حضرت محمّد - صلّی اللَّه علیه وآله - با وصیّ و داماد خود - امیر مؤمنان - و گروهی از فرزندانش وارد شدند.

حضرت مسیح پیش رفت و حضرت محمّد - صلّی آللَّه علیه وآله - را در آغوش كشید.

آنگاه رسول اكرم به حضرت مسیح فرمود: «ای روح اللَّه! من آمده ام كه از وصیّ تو «شمعون» دخترش «ملیكه» را خواستگاری كنم. و با دست خود به سوی: «ابو محمّد» پسر نویسنده این نامه اشاره فرمود.

حضرت عیسی علیه السّلام به سوی شمعون نگریست و فرمود: «ای شمعون، شرف و فضیلت به سوی تو روی آورده است، خاندان خود را با خاندان آل محمّد پیوند بزن». شمعون گفت: «اطاعت می كنم».

در آن هنگام رسول اكرم - صلّی اللَّه علیه وآله - بر فراز منبر تشریف بردند، خطبه

ای فرمودند و مرا به همسری فرزند خویش در آوردند.

حضرت عیسی، حواریون و فرزندان رسول خدا گواهان عقد بودند.

هنگامی كه از این رؤیای طلائی بیدار شدم، ترسیدم كه اگر خواب را با پدر و پدربزرگم در میان بگذارم مرا بكشند، و لذا آن را پوشیده داشتم و برای آنان بازگو نكردم. ولی سینه ام چنان از محبت «ابو محمّد» آكنده شد كه دیگر میل خوراك را از دست دادم، و به همین سبب سخت بیمار و رنجور شدم.

در شهرهای روم هیچ پزشكی باقی نماند جز اینكه پدربزرگم برای معالجه من فرا خواند ولی نتیجه نداشت.

چون پدربزرگم از معالجه من مأیوس شد، از روی شفقت به من گفت: «ای نور دیده ام، آیا خواهش و آرزوئی در دل داری؟ كه در این دنیا برای تو فراهم كنم؟».

گفتم: «پدر جان! درهای گشایش را به روی خود بسته می بینم، ولی اگر فرمان دهی كه از دست و پای اسیران مسلمان كه در زندان تو هستند بند و زنجیر بردارند و از شكنجه آنان دست نگهدارند و بر آنان منت نهاده فرمان آزادی آنها را صادر كنی، امیدوارم كه حضرت مسیح و مادرش حضرت مریم سلامتی را به من ارزانی دارند».

چون پدربزرگم خواسته ام را برآورد تلاش كردم كه خود را سالم تر نشان دهم،و اندكی خوراك تناول كردم، پدربزرگم خوشحال شد و محبت بیشتری در مورد اسیران مبذول داشت.

دوّمین رؤیا

پس از گذشت چهارده شب از خواب نخستین، در عالم رؤیا دیدم كه سرور زنان دو جهان حضرت فاطمه - سلام اللَّه علیها - در حالی كه حضرت مریم و هزار تن از خدمتكاران بهشتی ایشان را همراهی

می كردند، به دیدار من تشریف فرما شدند.

حضرت مریم به من فرمود: «این بانوی دو جهان، و مادر شوهرت ابو محمّد است».

من به دامن حضرت فاطمه - سلام اللَّه علیها - آویختم و گریستم، و از این كه ابو محمّد به دیدار من نمی آید شكوه كردم.

حضرت فاطمه - سلام اللَّه علیها - فرمود: «تا هنگامی كه تو مشرك هستی پسرم ابو محمّد به دیدار تو نخواهد آمد، این خواهرم مریم دخت عمران است كه از آئین تو به پیشگاه حضرت احدیت بیزاری می جوید. اكنون اگر خواهان خشنودی خدا و مسیح و مریم هستی، و اشتیاق دیدار ابو محمّد را داری، بگو: اشهد ان لا اله الاّ اللَّه، و اشهد انّ محمّداً رسول اللَّه».

چون این دو گواهی را به زبان راندم، حضرت فاطمه - سلام اللَّه علیها - مرا به سینه خود چسبانید و مرا دلشاد ساخت و فرمود: «از حالا انتظار دیدار ابو محمّد را داشته باش، من او را به نزد تو خواهم فرستاد».

بیدار شدم و در انتظار دیدار ابو محمّد ثانیه شماری می كردم و با خود می گفتم: «وه چقدر اشتیاق دیدار ابو محمّد را دارم».

- این جمله ترجمه: «واشَوْقاهُ اِلی لِقاءِ اَبی مُحَمَّدٍ» است كه از نسخه های كمال الدین و غیبت طوسی افتاده، و ما آن را از «دلائل الامامه» ص 266 و «منتخب الأنوار المضیئه» ص 58 آوردیم.

شب بعد او را در خواب دیدم و به محضرشان عرض كردم: «ای حبیب من، پس از آنكه در دلم جای گرفتی و دلم آكنده از مهر تو شد و در این راه جانم در معرض تلف قرار گرفت، بر

من جفا كردی و این مدّت به دیدار من نیامدی».

فرمود: «تأخیر من در دیدار تو به سبب شرك تو بود و اكنون كه به راستی اسلام آوردی، همه شب به دیدار تو خواهم آمد، تا روزی كه خداوند در بیداری ما را به یكدیگر برساند»

از آن شب تاكنون هیچ شبی مرا از دیدار خود محروم نساخته است.

شاهزاده و اسارت!

بشر می گوید: به او گفتم: پس چگونه اسیر شدی؟! گفت:

در یكی از شبها «ابو محمّد» در خواب به من فرمود: «در همین ایّام - فلان روز - پدربزرگت لشكری به جنگ مسلمانان گسیل می دارد، خود نیز از پی لشكریان روان می شود، تو هم به طور ناشناس و در لباس خدمتكاران همراه دیگر زنها از فلان راه به آنها بپیوند».

من فرمان او را اطاعت كردم، ناگاه پیشتازان مسلمانان بر ما تاختند، من هم اسیر شدم، بدون اینكه كسی تاكنون متوجه شده باشد كه من نوه قیصر امپراطور روم هستم. جز تو، كه اكنون خودم برایت بازگو كردم.

كسی كه من در سهم او قرار گرفتیم، چون از نام من پرسید، نام خود را از او مكتوم داشتم و گفتم: «نرگس»، گفت: آری از نامهای كنیزان است.

بشر می گوید: به او گفتم: عجیب است كه شما رومی هستید و این چنین به لهجه عربی سخن می گوئید!

گفت: «آری پدربزرگم از شدّت علاقه ای كه به تعلیم و تربیت من داشت، و مایل بود كه آداب ملل و اقوام را یاد بگیرم، به یكی از بانوانی كه مترجم او بود دستور داد كه هر روز بامدادان و شامگاهان به پیش من بیاید و به من عربی بیاموزد. و

بدین گونه زبان عربی را فرا گرفتم و زبانم به آن گویا شد.

دختر قیصر در دودمان پیمبر

بشر می گوید: چون او را به سامرا و حضور مولایم ابوالحسن امام هادی علیه السّلام بردم، آن حضرت به او فرمود: «عزّت اسلام، ذلّت مسیحیت، و شرف خاندان عصمت و طهارت را چگونه یافتی؟» عرض كرد: «ای پسر رسول خدا، چیزی را كه شما از من به آن آگاهتر هستید چگونه برای شما وصف كنم؟».

امام هادی علیه السّلام فرمود: «می خواهم به تو پاداشی بدهم، آیا ده هزار دینار طلا برای تو خوشتر است یا مژده ای كه در آن شرف جاودانه است؟».

عرضه داشت: «مژده فرزند برای من».

فرمود:«اَبْشِری بِوَلَدٍ یَمْلِكُ الدُّنْیا شَرْقاً وَ غَرْباً، وَ یَمْلا َُ الْأَرْضَ قِسْطاً وَ عَدْلاً، كَما مُلِئَتْ ظُلْماً وَ جَوْراً»:

«مژده باد تو را به فرزندی كه خاور و باختر گیتی را به ملك خویش در آورد و جهان را از عدل و داد آكنده سازد، پس از آنكه از ظلم و ستم آكنده باشد».

- غیبت طوسی، ص 128، كمال الدّین، ج 2 ص 423، دلائل الامامه،ص 267 و مناقب ابن شهرآشوب، ج 4 ص 441.

نرجس خاتون پرسید: «پدر این مولود فرخنده كیست؟».

فرمود: «همان كه پیامبر اكرم - صلّی اللَّه علیه و آله - در فلان شب از فلان ماه از فلان سال - رومی - ترا برای او خواستگاری كرد».

پرسید: از حضرت مسیح و وصیّ او؟

فرمود: آری، حضرت مسیح و وصیّ او ترا به عقد چه كسی در آوردند؟

عرضه داشت: «فرزند گرامی شما ابو محمّد علیه السّلام».

فرمود: او را می شناسی؟

گفت: «چگونه نشناسم در حالی كه از شبی كه به دست بانوی بانوان جهان (حضرت

زهرا سلام اللَّه علیها) به شرف اسلام مشرف شده ام، شبی نگذشته كه به دیدار من نیامده باشد».

ملیكه در مكتب حكیمه

در آن هنگام حضرت هادی علیه السّلام به خدمتكار خود «كافور» فرمودند: «خواهرم حكیمه را فرا خوان».

هنگامی كه حكیمه به محضر امام هادی علیه السّلام شرفیاب شد به او فرمود:

«هاهیه»: یعنی «این همان بانوی معهود است».

حكیمه خاتون مدتی بس طولانی او را در آغوش كشید و ابراز شادمانی فرمود.

آنگاه امام هادی علیه السّلام فرمود: «ای دختر رسول خدا، او را به خانه خود ببر، فرائض دینی و سنن اسلامی را به او بیاموز، كه او همسر ابو محمّد، و مادر حضرت قائم - عجلّ اللَّه تعالی فرجه الشریف - می باشد».

- غیبت طوسی، ص 124 - 128، كمال الدین صدوق،ج 2 ص 417 - 423، دلائل الامامه، ص 262 - 267، مناقب ابن شهرآشوب، ج 4 ص 440 - 441، روضة الواعظین، ج 1 ص 252 - 255، اثباة الهداة ج 3 ص 363 - 365 و 408 - 409، بحار الانوار، ج 51 ص 6 - 10، حلیة الابرار ج 2 ص 515 و منتخب الانوار المضیئه ص 51 - 60.

* * *

چند نكته

در پایان گزارشی از نور یادآوری چند نكته را در این زمینه لازم می دانم:

1 - گزارشگر این گزارش شگفت انگیز «بِشر بن سلیمان نَخّاس» از شیعیان خالص امام هادی و امام عسگری - علیهما السّلام - و مورد وثوق و اعتماد آن دو امام همام می باشد، كه امام هادی علیه السّلام او را برای چنین مأموریت حسّاسی برگزیده است.

علاّمه ممقانی در رجال خود او را ستوده، و بر وثاقتش

تأكید نموده است.

- تنقیح المقال، ج 1 ص 173.

شیخ طوسی و شیخ صدوق بر این روایت اعتماد نموده، در كتابهای خود آن را نقل كرده اند.

- غیبت شیخ طوسی، ص 124، كمال الدّین، صدوق، ج 2 ص 417.

محدّثان و مورّخان بعدی نیز به استناد روایت شیخ طوسی و شیخ صدوق این روایت را در كتابهای خود آورده اند.

- مناقب ابن شهر آشوب، ج 4 ص 440، اثبات الهداة، ج 3 ص 363، بحار، ج 51 ص 6.

* * *

2 - در مورد نسب نرجس خاتون و اینكه او دختر یشوعا پسر امپراطور روم است، علاوه بر حدیث فوق حدیث دیگری از امام عسكری علیه السّلام داریم، كه آن را فضل بن شاذان قبل از تولّد حضرت بقیّه اللَّه - ارواحنا فداه - با یك واسطه از امام حسن عسكری علیه السّلام روایت كرده اند، و اینك متن حدیث: فضل بن شاذان از محمّد بن عبد الجبّار روایت می كند كه گفت: به محضر سرورم امام حسن عسكری علیه السّلام عرض كردم: ای پسر رسول خدا، جانم به فدایت باد، من دوست دارم بدانم بعد از شما امام و حجّت خدا بر بندگان كیست؟ فرمود:

«اِنَّ الْاِمامَ وَ حُجَّةَ اللَّهِ مِنْ بَعْدی اِبْنی، سَمِیُّ رَسُولِ اللَّهِ وَ كَنِیُّهُ الذَّی هُوَ خاتَمُ حُجَجِ اللَّهِ و آخِرُ خُلَفائِهِ»:

«امام و حجت خدا بعد از من فرزند منست، كه همنام رسول خدا و هم كنیت آن حضرت است، او پایان بخش حجج الهی و آخرین خلیفه از خلفای پروردگار است».

پرسیدم: مادرش چه كسی خواهد بود، ای پسر رسول خدا؟ فرمود:

«مِنْ اِبْنَةِ اِبْنِ قَیْصَر مَلِكِ الرُّومِ، أَلا اِنَّهُ سَیُولَدُ، وَ یَغیبُ عَنِ

النَّاسِ غَیْبَةً طَویلَةً ثُمَّ یَظْهَرُ»:

«از دخترِ پسرِ قیصر، نوه امپراطور روم، آگاه باش كه او در آینده ای نزدیك متولّد می شود، مدّتی بس طولانی در پشت پرده غیبت از مردم عزلت می گزیند، سپس ظاهر می شود».

- اثبات الهداة، ج 3 ص 569 (حدیث 679).

این حدیث قبل از تولّد بقیّة اللَّه - ارواحنا فداه - از امام حسن عسكری علیه السّلام صادر شده و شخصیّت مورد اعتماد و استنادی چون فضل بن شاذان آن را در كتاب گرانقدر «اثبات الرّجعه» درج كرده، و میان فضل بن شاذان و امام حسن عسكری، فقط یك واسطه است، و او محمّد بن عبد الجبار است، كه شیخ طوسی بر وثاقتش تأكید نموده است.

- رجال شیخ طوسی، ص 423 و 435.

این حدیث در حدّ اعلای صحّت است و می تواند بر استحكام حدیث «بشر بن سلیمان» بیفزاید و آن را بیش از پیش مورد اعتماد و استناد قرار دهد.

روی این بیان هیچ تردیدی نیست كه حضرت نرجس خاتون دختِ یَشُوعا، فرزند قیصر، و نوه امپراطور روم هستند.

* * *

3 - نام پدر نرجس خاتون در اكثر منابع حدیثی: «یَشُوعا» ذكر شده، ولی طبری آن را «یَسُوعا» ثبت كرده است.

- دلائل الإمامه، ص 264.

«یَسُوع» در عبری به معنای نجات دهنده است و در انجیل پنجاه مرتبه یسوع به كار رفته و منظور از آن حضرت عیسی علیه السّلام است، و در زبان عبرانی بین «یسوع» و «یشوع» و «یوشع» فرقی نیست و هر سه به یك معنا می باشند.

- قاموس كتاب مقدس، ص 951 - 952.

بنابر این «یشوعا» یك نام مسیحی، برگرفته از «یشوع» به معنای نجات دهنده و

معادل «یوشع» می باشد.

اما «یسوعان» فرقه ای از مسیحان هستند كه به سه اصل: تقوی، فقر واطاعت از پاپ معتقدند.

- فرهنگ معین، ج 5 ص 2335.

4 - اكنون نوبت آن رسیده ببینیم قیصری كه پدر یشوعا می باشد، كیست؟ و نام او چیست؟

با نگاهی گذرا به تاریخ امپراطوری روم جای هیچ تردیدی باقی نمی ماند كه امپراطور روم در آن روزگار «میخائیل بن تئوفیل» مشهور به: «میخائیل سوّم» بود.

میخائیل سوّم، سی و ششمین امپراطور روم است كه از سال 842 تا 867 میلادی برابر 227 تا 253 هجری بر سرزمین پهناور روم حكومت می كرد.

قلمرو بیزانس در زمان میخائیل سوّم شبه جزیره بالكان، ایتالیا، آسیای صغیر و قسمتهائی از سوریّه و مصر ولیبی بود. بعد كه با عربها درگیر شدند سوریّه و مصر و لیبی را از آنها گرفتند، آسیای صغیر و شبه جزیره بالكان برای آنها باقی ماند.

- موسوعة المورد، ج 2 ص 143.

در همان سالی كه الواثق باللَّه عبّاسی به خلافت رسید، «تئوفیل» در روم درگذشت، و تاج و تخت بیزانس به پسرش «میخائیل» رسید.

- المختصر فی اخبار البشر، ج 2 ص 35.

میخائیل سوّم 25 سال بر سرزمین روم و جهان پهناور بیزانس سلطنت كرد، و در دوران امپراطوری 25 ساله اش با پنچ خلیفه عبّاسی معاصر بود: واثق، متوكّل، منتصر، مستعین و معتزّ.

میخائیل به اداره كشور تمایل نداشت، او همواره سعی می كرد كه اداره مملكت را به دیگری واگذار كند و خود فقط سلطنت نماید.

از این رو نخست اداره كشور را به مادرش «تئودوره» سپرد، هنگامی كه مادرش به سال 856 م. از دنیا رفت، حكومت را به دائی اش: «بارداس»

واگذار نمود.

در عهد بارداس، برزگرزاده ای از اهل مقدونیه به نام «باسیلیوس» سرپرستی اسب میخائیل را به عهده داشت. او اگر چه بیسواد محض بود ولی در اثر كاردانی از مهتری به ریاست تشریفات دربار ارتقا یافت. كم كم در صدد اشغال امپراطوری برآمد.

او نخست میخائیل را متقاعد نمود كه «بارداس» برای خلع كردن میخائیل توطئه می كند، سپس او را در سال 866 م. خفه كرد.

میخائیل كه سالیان درازی عادت كرده بود سلطنت كند نه حكومت، اینك باسیلیوس را در امپراطوری خود شریك نمود، و تمامی امور مملكت را به دست او سپرد.

باسیل، كم كم نقشه قتل میخائیل را نیز طرح كرد، و با كشتن میخائیل وارث تاج و تخت وی شد.

و بدین گونه میخائیل به سال 867 میلادی، اندكی پیش از شهادت حضرت هادی علیه السّلام به دست باسیلیوس به قتل رسید.

- تاریخ تمدن، ج 4 ص 550.

* * *

5 - در عهد امپراطوری میخائیل در میان سپاهیان اسلام و روم جنگهای شدیدی روی داد و اسیران بیشماری از طرفین به دست یكدیگر افتاد.

در عاشورای 231 ه'. (برابر با سپتامبر 845 میلادی) اسیران جنگی میان مسلمانان و رومیان مبادله شد.

تعداد اسیران مسلمان را كه در آن روز باز خرید كردند 4460 نفر نوشته اند.

- تاریخ مختصر الدّول، ص 141.

و در این زمان بود كه نواحی «آدانا» به دست مسلمانان فتح شد.

- قاموس الأعلام، ج 2 ص 1437.

مسعودی به هنگام بررسی مبادله و بازخرید اسرای جنگی در میان مسلمانان و رومیان می نویسد: سوّمین باز خرید اسیران در خلافت الواثق باللَّه در محّرم 231 ه'. بود، كه امپراطور در آن زمان «میخائیل بن تئوفیل»

بود، و سرپرست این بازخرید از طرف خلیفه، خاقان - غلام ترك خلیفه - بود. در این تاریخ 4362 نفر اسیر مسلمان در ظرف ده روز بازخرید شدند.

- التّنبیه و الاشراف، ص 161.

سپس می نویسد: چهارمین بازخرید اسیران در زمان متوكل، در شوّال 241 ه'. بود، و امپراطور روم «میخائیل بن تئوفیل» بود، و سرپرست این بازخرید از طرف خلیفه «شُنَیف» بود. در این تاریخ 2200 نفر اسیر بازخرید شدند.

- همان مدرك، ص 164.

یعقوبی - مقدّمِ مورّخان اسلامی - نیز گزارش كوتاهی از مبادله و بازخرید اسیران در عهد متوكل در تاریخ ارزشمند خود آورده است.

- تاریخ یعقوبی، ج 3 ص 223.

طبری در حوادث 241 ه'. می نویسد: تئودوره، مادر میخائیل و امپراطور روم، شخصی را به نام «جرجیس بن فرنافس» برای بازخرید اسیران رومی به نزد متوكّل فرستاد. تعداد اسیران رومی در دست مسلمانان در حدود 20000 نفر بودند.

پس از شرح مبسوطی ادامه می دهد: این مبادله و بازخرید اسیران در روز 12 شوال 241 ه'. انجام پذیرفت. و تعداد اسیران مسلمان 758 نفر بود، كه 125 نفر آنان را زنان تشكیل می دادند.

- تاریخ طبری، ج 7 ص 376.

به هنگام فتح «عموریه» رومیان 30000 نفر كشته دادند و 30000 نفرشان به اسارت رفت.

- تاریخ الخلفا، ص 336.

یاقوت می نویسد: در واقعه «یرموك» قیصر روم تا انطاكیه آمده بود كه جنگ را از نزدیك رهبری كند. هنگامی كه مطّلع شد كه رومیان شكست خورده اند، انطاكیه را به قصد قسطنطنیه ترك كرد.

قیصر به هنگام ترك انطاكیه خطاب به تپه های سوریّه گفت: «ای سوریه! خداحافظ، دیگر امید ندارم كه به سوی تو باز گردم».

-

معجم البلدان، ج 3 ص 280.

شكیب ارسلان در گزارش ارزشمند خود می نویسد. به سال 244 ه'. سپاه اسلام به فرماندهی عباس بن فضل از راه دریا با رومیان جنگیدند، چهل كشتی جنگی رومیان برای مقابله با سپاه اسلام وارد معركه شد. پیكار سختی در گرفت. رومیان شكست خوردند و مسلمانان ده كشتی را با سرنشینان آنها از آنان به غنیمت بردند.

سپس عبّاس به جنگ «قصریانه» رفت، در آنجا مردی را اسیر كرد. او نقطه ای از حصار شهر را به عباس نشان داد. عباس از همان نقطه به شهر رخنه كرد و وارد نبرد شد. مردم شهر درهای شهر را گشودند و تسلیم سپاه اسلامی شدند و غنائم فراوانی نصیب مسلمانان گردید.

متعاقب آن پادشاه قسطنطنیّه سیصد كشتی جنگی پر از سرباز به جنگ مسلمانان فرستاد، همین كه به «سرقسوسه» رسیدند، عباس با سپاهیانش به جنگ آنها رفت و رومیان را شكست داد، و یكصد كشتی را از آنها به غنیمت گرفت.

- تاریخ فتوحات اسلامی، ص 189.

هنگامی كه هرقل پیشرفت سریع مسلمانان را مشاهده كرد خطاب به رومیان گفت: ای سپاه روم مطمئن باشید كه مسلمانان به شهرهائی كه فتح كرده اند بسنده نمی كنند، تا آخرین شهر شما را فتح كنند، زنان و كودكان شما را اسیر بگیرند و شاهزادگان شما را برده خود سازند. بیائید از حریم خود و امپراطور خویش دفاع كنید.

- معجم البلدان، ج 3 ص 280.

* * *

6 - مسعودی در ضمن شرح حال «میخائیل بن تئوفیل» می نویسد: «شخصی به نام «ابن بقراط» از شاهزادگان پیشین از اهل «عموریّه» در امپراطوری میخائیل با وی به منازعه پرداخت، میخائیل در

برابر او صف آرائی كرد و همه زندانیهای مسلمان را برای نبرد با او از زندان آزاد كرد با ساز و برگ نظامی آنها را مجهز كرده به نبرد ابن بقراط فرستاد. بدین وسیله بر او پیروز شد.

- التنبیه و الاشراف، ص 145.

در اینجا اگر چه موضوع آزادی زندانیان به عنوان نبرد با دشمن امپراطوری مطرح شده، ولی جمله: «و قد أخرج من فی سجونه من المسلمین» حائز اهمیت است، زیرا در متن گزارش آمده بود كه قیصر همه زندانیان مسلمان را به خواهش نرجس خاتون آزاد كرد و با آنها خوشرفتاری نمود.

* * *

7 - مرجع فقید شیعه، مرحوم آیت اللَّه میلانی (متوفّای 1395 ه'.) پس از نقل گزارش نرجس خاتون به نكات ارزشمندی از متن گزارش اشاره نموده، می فرماید:

«برخی از دشمنان اهلبیت در این مسائل ابراز تردید می كنند و می گویند: در ایّام ولادت حضرت بقیة اللَّه - ارواحنا فداه - در میان مسلمانان و مشركان جنگی روی نداده است».

سپس سبب تشكیك و تردید آنان را دو چیز بیان می فرماید:

1 - بی خبری آنان از تاریخ

2 - دشمنی آنان با حق و حقیقت.

- قادتنا، ج 7 ص 211.

آنگاه فرازی از تاریخ كامل ابن اثیر را یادآور می شود كه بر اساس آن گزارش، در سال 251 هجری جنگ سختی بین سپاه اسلام و اردوی شرك در بلاد بیزانس در گرفته و مشركان كشته های فراوانی بر جای گذاشته اند، و تعداد زیادی از آنها به اسارت رفته اند.

سپس نتیجه می گیرد كه: بر طبق گزارش بشر بن سلیمان حضرت نرجس خاتون دختر یشوعا در عهد امام هادی علیه السّلام اسیر

شده، و می دانیم كه حضرت هادی عیه السّلام به سال 254 ه'. به شهادت رسیده اند، پس میان گزارش بشر بن سلیمان و حادثه ای كه از ابن اثیر نقل شد دقیقاً هماهنگی زمانی موجود است.

ابن اثیر این گزارش را در ضمن حوادث 251 هجری آورده است.

- الكامل فی التّاریخ، ج 7 ص 162.

* * *

8 - برخی از خوانندگان گرامی ممكن است به مسئله خواب حسّاسیّت داشته باشند و از جهت شامل بودن این گزارش به چند رؤیا، سؤالاتی برایشان مطرح باشد، كه در اینجا نمی توانیم وارد این بحث بشویم، علاقمندان را به مطالعه كتاب ارزشمند: «دارالسّلام» توصیه می كنیم كه مرحوم محدّث نوری آن را در این رابطه تألیف كرده، و در ضمن چهار مجلّد تمام ابعاد مسئله را بررسی نموده است.

در اینجا فقط یادآور می شویم كه رؤیاهای نرجس خاتون یقیناً رؤیای صادقه، بلكه در حدّ مكاشفه می باشد. و در قرآن كریم رؤیای حضرت ابراهیم خلیل الرّحمان، رؤیای حضرت یوسف، رؤیای عزیز مصر، رؤیای دو زندانی دیگر كه با حضرت یوسف در زندان - سوره صافّات، آیه 102 - 105.

بودند، آمده است.

- سوره یوسف، آیه های 4 - 5، 36 - 41 و 43 - 49.

* * *

9 - جدّ مادری نرجس خاتون، جناب «شمعون» وصیّ حضرت عیسی علیه السّلام است، چنانكه در احادیث فراوانی آمده است هنگامی كه خداوند متعال خواست حضرت عیسی علیه السّلام را به آسمانها ببرد، به او فرمان داد كه نور و حكمت و علمِ كتاب را به «شمعون بن حمّون صفا» تعلیم كند، و او را جانشین خود در میان اهل ایمان قرار

دهد.

- كمال الدین، ج 1 ص 225.

شمعون صفا سوّمین سفیر حضرت عیسی علیه السّلام به انطاكیه است كه در سوره «یس» آیه 14 بیان شده است.

- تفسیر صافی، ج 4 ص 247، البرهان، ج 4 ص 8.

شمعون در میان مسیحیان به «پطرس» معروف است، چنانكه در متن انجیل آمده است: «و نامهای دوازده رسول اینست: اوّل شمعون، معروف به: «پطرس»... این دوازده را عیسی فرستاده، به ایشان وصیت كرده گفت:... بیماران را شفا دهید، ابرصان را طاهر سازید، مردگان را زنده كنید».

- انجیل متی، باب دهم، بندهای 2 -8.

مفسران انجیل نیز اتّفاق نظیر دارند كه اسم پطرس «شمعون» می باشد.

- قاموس كتاب مقدس، ص 220.

«شمعون» در زبان عبری به معنای: شنونده است و در انجیل ده نفر به عنوان «شمعون» آمده است كه یكی از آنها «پطرس» وصیّ حضرت عیسی علیه السّلام می باشد.

- همان مدرك، ص 533.

طبق روایات، شمعون پسر عمّه حضرت مریم - سلام اللَّه علیها - می باشد.

- بحار، ج 25 ص 186.

* * *

از نكات یاد شده در ذیل «گزارش نور» به این نتیجه رسیدیم كه:

1 - حضرت نرجس خاتون اهل قسطنطنیّه، پایتخت بیزانس، استانبول كنونی است.

2 - نام شریفش: «ملیكه» است و به هنگام اسارت خود را «نرجس» معرفی كرده، و به نامهای مختلف در خانه امام حسن عسكری علیه السّلام خوانده شده است.

3 - پدرش: «یشوعا» پسر قیصر روم است.

4 - قیصری كه در آن روزگار بر اریكه امپراطوری تكیه كرده بود میخائیل سوّم بود.

5 - میخائیل سوّم از سال 277 تا 253 هجری در این مسند بود.

6 - به احتمال قوی «یشوعا» پسر «میخائیل بن تئوفیل» است، ولی

احتمال آن نیز می رود كه وی پسر «تئوفیل» باشد كه قبل از میخائیل دوازده سال بر مسند امپراطوری تكیه داشت.

7 - در عهد میخائیل برخوردهای نظامی بین قوای مسلمین و رومی ها مكرّر به وقوع پیوسته، و در این درگیریها هزاران نفر از طرفین به اسارت رفته اند.

8 - یكبار میخائیل همه زندانیان مسلمان را آزاد كرده است.

9 - روایت بشر بن سلیمان مورد اعتماد و استناد بزرگان علما در طول یازده قرن می باشد.

10 - علاوه بر روایت بشر، به طریق صحیح از امام حسن عسكری علیه السّلام روایت شده كه مادرِ حضرت بقیة اللَّه - ارواحنا فداه - دخترِ پسرِ قیصر روم می باشد.

و در نتیجه از پذیرش گزارش بشر بن سلیمان هیچ مانعی وجود ندارد.

* * *

میلاد نور

گزارش دقیق میلاد نور یزدان، مهر تابان، فروغ جاودان، خورشید فروزان، حضرت مهدی صاحب الزّمان - علیه سلام اللَّه الملك المنّان - در منابع حدیثی شیعیان، از شاهدان عینی به دور از حدس و گمان، آمده است كه در رأس همه آنها گزارش لحظه به لحظه حكیمه خاتون می باشد.

حكیمه دختر امام جواد، خواهر امام هادی، و عمّه امام حسن عسكری - علیهم السّلام - می باشد كه به دو فضیلت بس والا اختصاص یافته است:

1 - شرف تعلیم و تربیت حضرت نرجس خاتون به امر امام هادی علیه السّلام، كه شرح آن در گزارش نور بیان شد.

2 - افتخار حضور در مجلس تولّد نور یزدان به امر امام حسن عسكری علیه السّلام، كه اكنون در صدد بیان آن هستیم.

از دیگر فضائل این بانوی مجلّله این است كه دعای معروف به «حرز امام جواد

علیه السّلام» از طریق ایشان روایت شده است.

- مهج الدّعوات ص 36، بحار، ج 94 ص 354 و الامام الجواد، ص 375.

و اینك متن گزارش تولّد نور:

شیخ صدوق با سلسه اسناد خود از حكیمه خاتون روایت می كند كه فرمود:

امام حسن عسكری علیه السّلام كسی را نزد من فرستاد و پیغام داد:

«یا عَمَّةُ اجْعَلی اِفْطارَكِ هذِهِ اللَّیْلَةَ عِنْدَنا، فَاِنَّها لَیْلَةُ النِّصْفِ مِنْ شَعْبان، فَاِنَّ اللَّهَ تَبارَكَ وَ تَعالی سَیُظْهِرُ فی هذِهِ اللَّیْلَةِ الْحُجَّةَ، وَ هُوَ حُجَّتُهُ فی اَرْضِهِ»:

«عمّه جان امشب برای افطار به نزد ما بیا، زیرا امشب شب نیمه شعبان است، و آن شبی است كه خدای تبارك و تعالی حجّتش را كه حجّت خدا در روی زمین است، در آن پدید خواهد آورد».

حكیمه می گوید: پرسیدم: مادرش كیست؟

فرمود: «نرجس».

عرضه داشتم: جانم به فدایت، هیچ اثر حمل در او نمی بینم.

فرمود: آری، ولی حقیقت همان است كه به تو گفتم.

حكیمه می گوید: چون بر نرجس خاتون وارد شدم سلام كردم نشستم. نرجس خاتون در برابرم نشست كه كفش هایم را در آورد، به عنوان: «ای سرور من» به من عصر به خیر گفت.

گفتم: «بلكه شما سرور من و سرور خاندان من هستید».

نرجس خاتون سخنم را قطع كرد و گفت: «این چه حرفی است عمّه جان؟!».

گفتم: «دخترم خداوند امشب به تو فرزندی عطا خواهد كرد كه آقای دو جهان و سرور دو سرای می باشد».

نرجس خاتون اظهار شرمساری كرد.

چون از نماز عشا پرداختم افطار كردم و خوابیدم، در نیمه های شب برخاستم و نماز شب را به جای آوردم، او هنوز خواب بود و هیچگونه ناراحتی نداشت. هنگامی كه از تعقیبات فارغ شدم باز هم

خوابیدم، یكبار دیگر بیدار شدم، دیدم او هنوز خواب است.

بعداً او نیز برخاست، نماز شب را ادا كرد و مشغول استراحت شد.

من به صحن خانه رفتم تا از فرا رسیدن اذان صبح آگاه شوم، دیدم سپیده نخستین همچون دم گرگ پدیدار گشته، ولی نرجس خاتون همچنین خفته بود.

اینجا بود كه دچار شك و تردید شدم، كه ناگاه امام حسن عسكری علیه السّلام، از همانجا كه نشسته بود به من بانگ زد:

«لا تَعْجَلی یا عَمَّةُ فَهاكِ الْأَمْرُ قَدْ قَرُبِ»:

«عمّه شتاب نكن، آگاه باش كه وعده الهی نزدیك است».

من نشستم و مشغول تلاوت سوره های الم سجده و یس شدم پس ناگهان نرجس خاتون مضطرب و هراسان برخاست.

پس به سویش دویدم و گفتم: «در امان خدا و در پناه نام خدا باشی». سپس پرسیدم: «آیا چیزی حسّ می كنی؟» گفت: «آری، عمّه جان».

گفتم: «بر اعصاب خود مسلّط باش و آرامش خود را حفظ كن، كه این همان وعده الهی است كه به تو نوید داده بودم».

حكیمه می گوید: یك لحظه من و نرجس را حالت رخوت و بی خبری فرا گرفت، ناگهان متوجّه شدم كه نور یزدان قدم در عرصه گیتی نهاده است.

جامه را كنار زدم دیدم كه حجّت خدا اعضای سجده را بر زمین نهاده، پیشانی بندگی بر آستان معبود گذاشته است.

او را در آغوش كشیدم و دیدم بسیار پاك و پاكیزه است.

در همان لحظه صدای امام عسكری را شنیدم كه خطاب به من می فرمود: «هَلُمّی اِلَیَّ اِبْنی یا عَمَّةَ»: «عمّه جان پسرم را پیش من بیاور».

حجّت خدا را پیش پدر بردم، یك دست خود را پشت و یك دست دیگر را زیر تکیه گاه

كودك قرار داد و پاهای نو رسیده را بر روی سینه اش چسبانید. زبان مباركش را در دهان نوزاد قرار داد، دست مباركش را بر چشمها، گوشها و مفاصل او كشید. سپس فرمود: «پسرم سخن بگو».

حجّت خدا بر یكتائی خداوند و رسالت پیامبر اكرم - صلّی اللَّه علیه و آله - گواهی داد، آنگاه بر یكایك امامان، از امیرمؤمنان تا پدر بزرگوارش درود فرستاد، و ساكت شد.

امام حسن عسكری علیه السّلام فرمود: «عمّه جان او را ببر كه به مادرش سلام كند، بعداً به نزد من بیاور».

او را به نزد نرجس خاتون بردم، بر او سلام كرد، آنگاه به خدمت امام علیه السّلام بر گردانیدم و در كنارش نهادم.

فرمود: «عمّه جان روز هفتم به نزد ما بیا».

حكیمه می گوید: فردای آن روز كه برای تقدیم سلام به حضور امام حسن عسكری علیه السّلام رفته بودم، جامه را از روی گهواره كنار زدم كه مولایم را زیارت كنم، او را ندیدم. عرض كردم: «فدایت شوم، سرورم كجاست؟» فرمود:

«یا عَمَّةُ اِسْتَوْدَعْناهُ الذَّی اسْتَوْدَعَتْهُ اُمُّ مُوسی مُوسی»:

«عمّه جان او را به كسی سپردیم كه مادر موسی فرزندش را به او سپرد».

روز هفتم به خدمت امام علیه السّلام رفتم و سلام كردم، فرمود: «پسرم را به پیش من بیاور».

رفتم و سرورم را در پارچه ای كه پیچیده شده بود به خدمتش آوردم.

امام حسن عسكری علیه السّلام همانند دفعه پیشین زبان در دهان او نهاد. گوئی شیر یا عسل به او می داد. سپس فرمود: «پسرم سخن بگو».

لبان نازكتر از گلش باز شد و بر یكتائی خداوند و رسالت پیامبر اكرم گواهی داد، و بر پیامبر و ائمّه - علیهم

السّلام - درود فرستاد، تا به پدر بزرگوارش رسید، آنگاه این آیه را تلاوت نمود:

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحمنِ الرَّحیم، وَ نُریدُ اَنْ نَمُنَّ عَلَی الَّذینَ اسْتُضْعِفُوا فِی الْأَرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَ نَجْعَلَهُمُ الْوارِثینَ. وَ نُمَكِّنَ لَهُمْ فی الْأَرْضِ، وَ نُرِیَ فِرْعَوْنَ وَ هامانَ وَ جُنُودَهُما مِنْهُمْ ما كانوُا یَحْذَرُونَ):

«به نام خدای بخشایگر مهربان، ما اراده كرده ایم به كسانی كه در روی زمین به ضعف و زبونی كشیده شده اندمنّت بگذاریم، آنان را پیشوایان خلق و وارثان زمین قرار دهیم. در روی زمین بر آنها قدرت و تمكین دهیم، به فرعون و هامان و لشكریانش، آنچه را كه از آن بیمناك بودند بنمائیم»

- سوره قصص، آیه های 5 و 6.

موسی - راوی حدیث - می گوید: از «عقبه خادم» نیز پرسیدم، گفت: «آنچه حكیمه گفته، همه راست و درست است».

- كمال الدین، ج 2 ص 424، اعلام الوری، ص 394، البرهان، ج 3 ص 218، روضة الواعظین، ج 2 ص 256، تبصرة الولی، ص 5، حلیة الابرار، ج 2 ص 522، مدینة المعاجز، ص 586 و منتخب الانوار المضیئه، ص 60.

این حدیث را با اندك تفاوتی شیخ طوسی، طبری، خواندمیر و قندوزی با اسناد جداگانه روایت كرده اند.

- غیبت شیخ طوسی، ص 142، دلائل الامامه، ص 268، حبیب السّیر، ج 2 ص 105، ینابیع الموده، ص 451.

* * *

دیگر شاهدان عینی:

علاوه بر حكیمه شهادت گروه دیگری از خدمتگزاران دودمان امامت بر ولادت آن نور یزدان در كتب حدیثی به تناسب های مختلف بیان شده است، كه به برخی از آنها در اینجا اشاره می كنیم:

1 - عقبه خادم، كه در قسمت پایانی گزارش فوق به

آن اشاره كردیم و مداركش را برشمردیم.

2 - عقید خادم، كه برای ابوالأدیان و دیگران، ولادت آن حضرت را شرح داده است.

- كمال الدین، ج 2 ص 474.

3 - ماریه، كه در آن خانه خدمت می كرد، و در روز ولادت، آن حضرت را دیده است كه با انگشت سبّابه به سوی آسمان اشاره كرده می فرماید: «الحمدللَّه رب العالمین، و صلّی اللَّه علی محمد و آله».

- كشف الغمه، ج 3 ص 288.

4 - نسیم خادم، كه او نیز روز ولادت آن مهر تابان، حضرتش را در حال سجده مشاهده كرده، كه انگشت سبّابه اش را به سوی آسمان بالا برده می فرماید: «الحمدللَّه رب العالمین، و صلّی اللَّه علی محمد و آله».

- اثبات الهداة، ج 3 ص 668.

در روز دهم ولادتش نیز به محضر آن مهر فروزان رسیده، عطسه كرده، حضرت فرموده: «یرحمك اللَّه» سپس فرموده: «آیا در مورد عطسه ترا نوید دهم، آن تا سه روز امان از مرگ است».

- حبیب السّیر، ج 2 ص 106.

5 - ابو علی خیزرانی، كنیزی را به امام حسن عسكری علیه السّلام اهدا كرده بود، كه بعد از شهادت امام حسن عسكری به هنگام هجوم مأموران به خانه امام، او به خانه ابو علی پناه برده شرح جالبی از ولادت آن كعبه خوبان را برای ابو علی بیان كرده است.

- اثبات الهداة، ج 3 ص 699.

6 - حمزة بن ابوالفتح، كه به حسن بن منذر گفت: «بشارت، بشارت، دیشب در دودمان امامت مولودی به دنیا آمد، كه به فرمان امام این راز باید مكتوم بماند».

- كمال الدین، ج 2 ص 434.

7 - حسن بن حسین، از نواده

های امام حسن مجتبی علیه السّلام، كه به محضر امام حسن عسكری علیه السّلام می شتابد و میلاد مسعود آن خورشید فروزان را تبریك می گوید.

- غیبت طوسی، ص 151.

8 - ابو نصر خادم، كه در كنار گهواره اش حضور می یابد، می فرماید: «مرا می شناسی؟». می گوید: «بلی شما سرور من و فرزند سرور من هستید» می فرماید این را نپرسیدم، سپس می فرماید: «اَنَا خاتَمُ الْأَوَصِیاءِ، وَ بی یَدْفَعُ ا للَّهُ عَزَّوَجَلَّ، الْبَلاءَ عَنْ اَهْلی وَ شیعَتی»: «من خاتم اوصیا هستم، خداوند به وسیله من بلا را از خاندان و شیعیانم دفع می كند».

- كمال الدین، ج 2 ص 441.

9 - قابله ای از اهل سنّت، كه امام حسن عسكری علیه السّلام برای مصالحی او را در شب ولادت آن مهرتابان دعوت كرده، و او با نقل این واقعه موجب هدایت برخی از دشمنان این خاندان شده است.

- غیبت طوسی، ص 144 -146.

10 - گروهی از شیعیان، كه امام حسن عسكری علیه السّلام، در سوّمین روز ولادت آن قبله موعود و كعبه مقصود، عدّه ای از شیعیان مورد اعتماد را گرد آورد و آن مهر فروزان را بر آن ها نشان داد و فرمود:

«هذا صاحِبُكُمْ مِنْ بَعْدی، وَ خَلیفَتی عَلَیْكُمْ، وَ هُوَ الْقائِمُ الَّذی تَمْتَدُّ اِلَیْهِ اْلأَعْناقُ بِاْلإِنْتِظارِ، فَاِذا اِمْتَلا ََتِ الْأَرْضُ جَوْراً وَ ظُلْما، خَرَجَ فَمَلا ََها قِسْطاً وَ عَدْلاً»:

«این جانشین من در میان شما، و صاحب شما بعد از من است. او همان قائم - علیه السّلام - است كه در انتظارش گردن ها كشیده می شود، هنگامی كه زمین پر از ظلم و ستم شد او ظاهر می شود

و آن را پر از عدل و داد نماید».

- كمال الدین، ج 2 ص 431.

به علاوه صدها خوشبخت دیگری كه در طول پنج سال – بعد از ولادت، تا شهادت پدر بزرگوارش - به محضر آن نور سرمدی تشرّف یافته اند، كه فهرست چهل نمونه از آنها را در مقّدمه جزیره خضرا آورده ایم.

- جزیره خضرا، ص 14 - 25.

یكی از كنیزانی كه به هنگام ولادت آن مهر فروزان حضور داشت می گوید:

هنگامی كه مولای ما دیده به جهان گشود، نوری از او ساطع گردید كه همه اقطار جهان را روشن ساخت.

در آن هنگام پرندگان نقره فامی دسته دسته از آسمان فرود آمدند و بالهای خود را بر سر و صورت و پیكر نوزاد سائیدند، و سپس به سوی آسمان پر گشودند.

چون مشاهدات خود را به امام حسن عسكری علیه السّلام عرض كردم، تبسّمی كردند و فرمودند:

«تِلْكَ مَلائِكَةُ السَّماءِ، نَزَلَتْ لِتَتَبَرَّكَ بِهذَا الْمَوْلُودِ، وَ هِیَ اَنْصارُهُ اِذا خَرَجَ بِأَمْرِ اللَّهِ عَزَّوَجَلَّ»:

«اینها فرشتگان آسمانند، كه برای تبرّك جستن از این مولود فرخنده فرود آمده اند، و چون به امر پروردگار ظهور كند، اینها یاورانش خواهند بود»

- الثّاقب فی المناقب، ص 584 و روضة الواعظین، ص 260.

او پاك و پاكیزه به دنیا آمده بود، ولی برای اینكه فرشتگان از آن جسم طاهر متبرّك شوند، «رضوان» خازن بهشت با گروهی از فرشتگان مقرّب فرود آمدند و با آب سلسبیل و كوثر، آن جسم اطهر را شستشو دادند.

- تواریخ النّبی و الآل، ص 33.

بدین ترتیب تولّد شگفت انگیزترین انسان تحقّق یافت.

و این لحظه پرشكوه در 15 شعبان 255 هجری اتّفاق افتاد.

- اثبات الهداة: 3 / 507، اثبات الوصیّه: 195،

ارشاد: 346، اصول كافی: 431/1، اعلام الوری: 393، اعیان الشیعه: 2 / 44، الزام النّاصب: 1 / 317، بحارالانوار: 51 / 1، البرهان: 64، غیبت طوسی: 141، كشف الأستار: 58، كشف الغمّه: 2 / 236، منتخب الأثر: 320، نجم الثّاقب: 11، یوم الخلاص: 86، و صدها مأخذ معتبر و مستند شیعه. و دهها مدرك معتبر اهل سنّت، كه بیست نمونه آن را در «میلاد نور» آورده ایم.

چهل حدیث

اشاره

در كتاب «یوسف زهرا» یاد آور شدیم كه در احادیث اهلبیت علیهم السّلام به طور مستفیض - بلكه متواتر - از امام صادق علیه السّلام روایت شده كه فرمود:

«مَنْ حَفِظَ مِنْ أَحادِیثِنا أَرْبَعینَ حَدیثاً، بَعَثَهُ اللَّهُ یَوْمَ الْقِیامَةِ عآلِماً فَقیهاً»:

«هر كس چهل حدیث از احادیث ما را حفظ كند، خداوند او را روز قیامت فقیه و دانشمند محشور می فرماید».

- اصول كافی، ج 1 ص 49.

در كتاب یوسف زهرا چهل مدرك برای این حدیث آوردیم و یاد آور شدیم كه: این حدیث در میان شیعه و سنّی مستفیض، - یوسف زهرا، ص 11 - 13.

بلكه متواتر است و موضوع آن باید در فضائل اهلبیت علیهم السّلام باشد.

- مرآة العقول، ج 1 ص 165.

- كشف الحق، ص 14.

از این رهگذر این كمترین غلام روسیاه، به نگارش یك سری كتاب چهل حدیث، شامل چهل حدیث، از چهل كتاب، از چهل مؤلّف دست یابید، و آنها را: «كتاب الأربعین، عن الأربعین، من الأربعین» نام نهاد.

از این سری چهار مجلّد تا كنون به شرح زیر تنظیم شده است:

1 - یوسف زهرا - سلام اللَّه علیها - شامل چهل حدیث، از چهل كتاب، از چهل دانشمند شیعه، كه هر چهل كتاب اختصاص به

احادیث حضرت ولی عصر - ارواحنا فداه - دارد.

2 - نور یزدان، شامل چهل حدیث، از چهل كتاب، از چهل دانشمند سنی، كه هر كدام فصلی را در كتاب خود به احادیث حضرت بقیّة اللَّه - ارواحنا فداه - اختصاص داده اند.

3 - مهدی فاطمه - سلام اللَّه علیهما - شامل چهل حدیث، از چهل كتاب، از چهل دانشمند سنّی، كه هر چهل كتاب مستقلاًّ در مورد حضرت مهدی علیه السّلام به رشته تحریر در آمده است.

4 - موعود قرآن، شامل چهل حدیث، در شرح و تفسیر چهل آیه، از چهل سوره كه به ظهور منجی بشریت و انقلاب جهانی آن حضرت تأویل شده است.

و اینك چهل حدیث «نور یزدان» در آستانه میلاد آن مهر تابان، به مشتاقان ظهورش تقدیم می گردد:

حدیث اول

حافظ، ابوبكر، عبدالرزاق بن همام صنعانی، استاد بخاری، متولّد 126 ه'. و متوفّای 211 ه'. دركتاب گرانقدر: «المُصَنَّف» فصلی را به احادیث حضرت بقیّة اللَّه - ارواحنا فداه - اختصاص داده، احادیث فراوانی را در این رابطه نقل كرده، از جمله از ابن عبّاس روایت می كند كه گفت:

«لا یَخْرُجُ الْمَهْدِیُّ حَتَّی تَطْلَعَ مَعَ الشَّمْسِ آیَةٌ»:

«مهدی علیه السّلام ظهور نمی كند جز این كه نشانه ای با خورشید ظاهر شود».

- المصنّفِ عبدالرّزاق، ج 11 ص 28 (حدیث 20775).

این نشانه در احادیث شیعه به دو گونه نقل شده است:

1 - سینه و صورتی همراه خورشید در آسمان ظاهر می شود.

- یوم الخلاص، ص 518.

2 - دستی در آسمان ظاهر می شود.

- بحارالانوار، ج 52 ص 233.

حدیث دوم

حافظ، ابوبكر، عبداللَّه بن محمّد بن ابراهیم كوفی، مشهور به: «ابن ابی شیبه» متولّد 159 ه'. و متوفّای 235 ه'. از عبداللَّه بن عمرو در كتاب پر ارج: «المصنّف» روایت می كند كه گفت:

«یا اَهْلَ الْكُوفَةِ أَنْتُمْ أَسْعَدُ النَّاسِ بِالْمَهْدِیِّ»:

«ای اهل كوفه، شما به بركت حضرت مهدی علیه السّلام خوشبخت ترین مردم روی زمین هستید».

- المصنّفِ ابن ابی شیبه، ج 15 ص 197 (حدیث 19489).

هنگامی كه حكومت واحد جهانی براساس عدالت و آزادی به دست با كفایت حضرت بقیةاللَّه - ارواحنا فداه - تأسیس شود، تمام مرزهای جغرافیائی درهم می ریزد، و بر همه شرق و غرب جهان فقط یك حكومت فرمان روائی می كند، و پایتخت این حكومت در آن روز فرخنده شهر «كوفه» خواهد بود، ازاین رهگذر اهل كوفه خوشبخت ترین مردم در طول قرون و اعصار می باشند.

* * *

حدیث سوم

احمد بن حنبل، متولّد 164 ه'. و متوفّای 241 ه'.، بنیانگذار مذهب حنبلی ها، در كتاب كم نظیر «مسند» كه شامل بیش از چهل هزار حدیث مسند می باشد، بخشی را به احادیث حضرت بقیةاللَّه - ارواحنا فداه - اختصاص داده، احادیث فراوانی را در این رابطه نقل كرده، از جمله از رسول اكرم - صلّی اللَّه علیه وآله - روایت می كند كه فرمود:

«اُبَشِّرُكُمْ بِالْمَهْدِیِّ،یُبْعَثُ فی اُمَّتی عَلَی اخْتِلافٍ مِنَ النَّاسِ وَ زَلازِلَ، فَیَمْلا َُ اْلأَرْضَ قِسْطاً وَ عَدْلاً كَما مُلِئَتْ جَوْراً وَ ظُلْماً، یَرْضی عَنْهُ ساكِنُ السَّماءِ وَ ساكِنُ اْلأَرْضَ، یَقْسِمُ الْمالَ صِحاحاً».

فَقالَ لَهُ رجل: ما صِحاحاً قالَ:«بِالسَّوِیَّهِ بَیْنَ النَّاسِ»

«شما را نوید می دهم به مهدی علیه السّلام، كه به هنگام اختلافِ مردم و بحرانِ زندگی، در میان امّت من

برانگیخته می شود و زمین را پر از عدل و داد می كند، چنانكه پر از جور و ستم شده است. ساكنان زمین و آسمان از او خشنود می شوند و مال را «صِحاحاً» تقسیم می كند».

یكی از اصحاب پرسید: «صِحاحاً» یعنی چه؟ فرمود: «یعنی به طور مساوی در میان مردم».

- مسند احمد، ج 3 ص 37.

حدیث چهارم

حافظ، ابوحسین، مسلم بن حجّاج قشیری نیشابوری، متولّد 204 ه'. و متوفّای 261 ه'. در كتاب «صحیح» خود در بخش «فتن» و «اشراط ساعه» از رسول اكرم - صلیّ اللَّه علیه وآله - روایت می كند كه فرمود:

«اَلْعَجَبُ أَنَّ ناساً مِنْ اُمَّتی یَؤُمُّونَ بِالْبَیْتِ، بِرَجُلٍ مِنْ قُرَیْشٍ قَدْ لَجَأَ بِالْبَیْتِ، حَتَّی إِذا كانُوا بِالْبَیْداءِ خُسِفَ بِهِمْ»

فَقُلْنا: یا رَسُولَ اللَّهِ! اِنَّ الطَّریقَ قَدْ یَجْمَعُ النَّاسَ. قالَ:

«نَعَمْ، فیهِمُ الْمُسْتَبْصِرُ وَ الْمَجْبُورُ وَ ابْنُ السَّبیلِ، یَهْلِكُونَ مَهْلَكاً واحِداًوَیَصْدُروُنَ مَصادِرَ شَتَّی، یَبْعَثُهُمُ اللَّهُ عَلی نِیّاتِهِمْ»:

«جای شگفت است كه گروهی از امّت من به دنبال مردی از قریش كه به خانه خدا پناهنده شده، آهنگ خانه خدا را می كنند، چون به سر زمین بیدا برسند، زمین آنها را در كام خود فرو می برد».

راوی می گوید: گفتیم ای رسول خدا ممكن است افراد مختلفی در آن راه گرد آیند، فرمود: «آری در میان آنها برخی آگاه، برخی مجبور و برخی دیگر رهگذر هستند، همگی در یك جا هلاك می شوند، ولی روز قیامت هر كسی بر طبق نیّت خود برانگیخته می شود».

- صحیح مسلم، ج 4 ص 2211 (حدیث 2884).

حدیث پنجم

حافظ، ابو داود، سلیمان بن اشعث سجستانی، متولّد 202 ه'. و متوفّای 275 ه'. در كتاب سنن خود، مشهور به: «سنن ابی داود» كه یكی از صحاح ششگانه اهل سنّت است، بخشی را به حضرت مهدی علیه السّلام اختصاص داده، و احادیثی را در این رابطه آورده است، كه از آن جمله است حدیث جابر بن سمره از رسول اكرم - صلّی اللَّه علیه و آله - كه فرمود:

«لا یَزالُ هذا الدّینُ عَزیزاً اِلی اِثْنَیْ عَشَرَ خَلیفَةً».

«این دین تا

دوازده خلیفه من هست، عزیز و سرافراز است».

جابر بن سمره می گوید: آنگاه مردم تكبیر گفتند و سر و صدا كردند، و رسول اكرم - صلّی اللَّه علیه و آله - مطلبی فرمود كه برمن پوشیده ماند، از پدرم پرسیدم كه رسول خدا چه فرمود؟ پدرم گفت: «كُلُّهُمْ مِنْ قُرَیْشٍ»: «همه آنها از قریش می باشند».

- سنن ابی داود، ج 4 ص 106 (حدیث 4280).

* * *

حدیث ششم

حافظ، ابو عبداللَّه، محمّد بن یزید قزوینی، مشهور به: «ابن ماجه» متولّد 207 ه'. و متوفّای 275 ه'. در سنن خود، مشهور به «سنن ابن ماجه» كه یكی از صحاح ششگانه اهل سنّت است، بابی را به حضرت مهدی علیه السّلام اختصاص داده، و احادیثی را در این زمینه آورده است، از آن جمله است حدیثی كه از رسول اكرم - صلّی اللَّه علیه و آله - روایت كرده كه فرمود:

«یَخْرُجُ ناسٌ مِنَ الْمَشْرِقِ، فَیُوَطِّئُونَ لِلْمَهْدِیِّ»:

«گروهی از خاور زمین برمی خیزند و راه را برای مهدی علیه السّلام هموار می كنند».

- سنن ابن ماجه، ج 2 ص 1368 (حدیث 4088).

با توجّه به احادیثی كه در آنها از «خراسان» به «مشرق» تعبیر شده است، می توان این حدیث را با خروج سیّد حسنی تطبیق نمود كه طبق روایات شیعه از خراسان برمی خیزد و سپاهی را فراهم می سازد و همه را یكجا به محضر مقدّس حضرت بقیّة اللَّه - ارواحنا فداه - تقدیم می كند

* * *

حدیث هفتم

حافظ، ابو عیسی، محمّد بن عیسی بن سوره ترمذی، متولّد 209 ه'. و متوفّای 279 ه'. در كتاب «سنن ترمذی» در بخش «انتظار فرج» از رسول اكرم - صلّی اللَّه علیه وآله - روایت كرده است كه فرمود:

«اَفْضَلُ الْعِبادَةِ اِنْتِظارُ الْفَرَجِ»:

«برترین عبادت ها انتظار فرج است».

- سنن ترمذی، ج 5 ص 565 (حدیث 3571).

قندوزی حنفی پس از نقل این حدیث فرموده است: «ای انتظارُ الفرجِ بظهورِ المهدی علیه السّلام».

- ینابیع المودّة، ص 494.

روایات وارده در اهمیّت انتظار فرج بسیار فراوان است و در برخی از آنها آمده است: «كسی كه در حال انتظار بمیرد همانند كسی است كه

در میدان جنگ به خون خود آغشته شده باشد» و در برخی دیگر آمده است: «بلكه همانند كسی است كه در ركاب رسول خدا - صلّی اللَّه علیه وآله - به شهادت رسیده باشد».

- بحار الانوار، ج 52 ص 125.

- محاسن برقی، ج 1 ص 279.

حدیث هشتم

ابو زید، احمد بن سهل بلخی، متولّد 235 ه'. و متوفّای 322 ه'. در كتاب ارزشمند «البدء و التّاریخ» بخشی را به ظهور حضرت مهدی علیه السّلام، نزول حضرت عیسی علیه السّلام و خروج سفیانی اختصاص داده، و در ضمن احادیث مربوطه، از امیرمؤمنان علیّ بن ابی طالب علیه السّلام روایت كرده است كه فرمود:

«فَاِذا كانَ ذلِكَ خَرَجَ اِبْنُ اكِلَةِ اْلأَكْبادِ عَلی اِثْرِهِ لِیَسْتَوِلیَ عَلی مِنْبَرِ دِمَشْقٍ، فَاِذا كانَ ذلِكَ فَانْتَظِروُاخُرُوجَ الْمَهْدِیِّ»:

«آنگاه پسر هند جگر خواره - سفیانی - به دنبال او خروج می كند تا بر منبر دمشق سیطره پیدا كند، چون این نشانه ها به وقوع پیوست در انتظار ظهور حضرت مهدی - علیه السّلام - باشید».

- البدء و التاریخ، ج 1 ص 178.

طبق احادیث شیعه خروج سفیانی از نشانه های حتمیّه است، و دقیقاً هشت ماه بعد از خروج سفیانی حضرت بقیّة اللَّه ظهور خواهند فرمود.

- كمال الدین، ص 652.

* * *

حدیث نهم

حافظ، ابوالقاسم، سلیمان بن احمد طبرانی، متولّد 260 ه'. و متوفّای 360 ه'. در كتاب گران سنگ «معجم كبیر» دهها حدیث به صدها طریق پیرامون حضرت بقیّة اللَّه - ارواحنا فداه - روایت كرده است، از جمله حدیث زیر است كه آن را از رسول اكرم - صلّی اللَّه علیه و آله - نقل كرده، كه فرمود:

«یَخْرُجُ رَجُلٌ مِنْ اَهْلِ بَیْتی، یُواطی اِسْمُهُ اِسْمی وَ خُلُقُهُ خُلُقی، یَمْلَأُها عَدْلاً وَ قِسْطاً كَما مُلِئَتْ ظُلْماً وَ جَوْراً»:

«مردی از اهلبیت من ظهور می كند كه نامش همنام من، و خویش هم خویِ منست، زمین را پر از عدل و داد كند پس از آنكه پر از جور و ستم شده باشد».

- معجم

كبیر، ج 10 ص 137 (حدیث 10229).

طبرانی در معجم كبیر خود این حدیث را به بیست طریق از عبداللَّه بن مسعود از رسول اكرم - صلّی اللَّه علیه و آله - روایت كرده است.

- معجم كبیر، ج 10 ص 131 - 137 (حدیث 10208 - 10230).

* * *

حدیث دهم

حافظ، ابو سلیمان، حمد بن محمّد بن ابراهیم بن خطّاب خطابی بستی، متولّد 319 ه'. و متوفّای 388 ه'. در كتاب «معالم السّنن» كه به عنوان شرح بر سنن ابی داود تألیف كرده، فصلی را به احادیث حضرت ولی عصر - ارواحنا فداه - اختصاص داده، احادیث وارده را نقل و شرح نموده است، از جمله حدیثی را از امّ سلمه از رسول اكرم - صلّی اللَّه علیه و آله - نقل كرده كه فرمود:

«اَلْمَهْدِیُّ مِنْ عِتْرَتی مِنْ وُلْدِ فاطِمَةَ».

«مهدی از تبار من، از فرزندان فاطمه است».

و 2 - معالم السّنن، ج 4 ص 344.

3 - نهایه ابن اثیر، ج 3 ص 177.

سپس در شرح حدیث گفته: «عترت» به فرزندان صلبی انسان گفته می شود و به معنای خویشاوندان نیز آمده است.2

ابن اثیر در ذیل حدیث ثقلین می نویسد:

«عترت پیامبر اكرم - صلّی اللَّه علیه و آله - فرزندان عبدالمطلّب هستند، و گفته شده مقصود از عترت خویشاوندان نزدیكتر پیامبر می باشند، كه عبارتند از فرزندان رسول اكرم و امیرمؤمنان و فرزندان آن حضرت».3

حدیث یازدهم

حافظ، ابو عبداللَّه، محمّد بن عبداللَّه شافعی نیشابوری، مشهور به: «حاكم» متولّد 321 ه'. و متوفّای 405 ه'. در كتاب مشهور خود «مستدرك الصّحیحین» در بخش «فتن و ملاحم» دهها حدیث پیرامون حضرت مهدی علیه السّلام آورده، از جمله ابو سعید خدری از رسول اكرم - صلّی اللَّه علیه و آله - روایت می كند كه فرمود:

«یَنْزِلُ بِاُمَّتی فی آخِرِ الزَّمانِ بَلاءٌ شَدیدٌ مِنْ سُلْطانِهِمْ، لَمْ یُسْمَعْ بَلاءٌ اَشَدَّ مِنْهُ، حَتَّی تَضیقَ عَلَیِهمُ اْلأَرْضُ الرَّحْبَةُ، وَ حَتَّی یُمْلا ََ اْلاَرْضُ جَوْراً وَ ظُلْماً، لایَجِدُ اْلمُؤمِنُ مَلْجَأً یَلْتَجِی ءُ اِلَیْهِ مِنَ الظُلْمِ،

فَیَبْعَثُ اللَّهُ عَزَّوَجَلَّ رَجُلاً مِنْ ْ عِتْرَتی، فَیَمْلأُ اْلأَرْضَ قِسْطاً وَ عَدْلاً، كَما مُلِئَتْ ظُلْماً وَ جَوْراً، یَرْضی عَنْهُ ساكِنُ السَّماءِ وَ ساكِنُ اْلأَرْضِ، لا تَدَّخِرُ اْلأَرْضُ مِنْ بَذْرِها شَیْئاً اِلاَّ أَخْرَجَتْهُ، وَ لاَ السَّماءُ مِنْ قَطْرِها شَیْئاً اِلاَّ صَبَّهُ اللَّهُ عَلَیْهِمْ مِدْراراً، یَعیشُ فیهِمْ سَبْعَ سِنینَ، اَوْثَمانَ، اَوْ تِسْعَ، تَتَمَنَّی اْلأَحْیاءُ اْلأَمْواتَ مِمَّاصَنَعَ اللَّهُ عَزَّوَجَلَّ بِأَهْلِ اْلأَرْضِ مِنْ خَیْرٍ»:

«بر امّت من در آخر الزّمان بلای سختی از زمامدارشان نازل می شود كه بلائی سخت تر از آن شنیده نشده، زمین با همه وسعتش بر آنها تنگ می شود. زمین پر از جور و ستم گردد و شخص با ایمان پناهگاهی نیابد كه به آن پناه ببرد. آنگاه خداوند مردی را از عترت من برمی انگیزد كه زمین را پر از عدل و داد كند، آن چنانكه پر از جور و ستم شده است. ساكنان زمین و آسمان از او خشنود باشند، زمین همه بذرهایش را می رویاند و آسمان همه باران رحمتش را بر آنها سیل آسا فرو می ریزد. هفت، هشت و یا نه سال در میان آنها زندگی می كند، زندگان آرزو می كنند كه ایكاش مرده هایشان زنده بودند و می دیدند كه خداوند تبارك و تعالی چه عنایاتی به مردم روی زمین انجام داده است»

- مستدرك صحیحین، ج 4 ص 465.

حاكم بعد از نقل حدیث تأكید می كند كه سند حدیث صحیح است.

* * *

حدیث دوازدهم

حافظ، ابونُعَیم، احمد بن عبداللَّه اصفهانی، متولّد 336 ه'. و متوفّای 430 ه'. در كتاب معروف: «حلیة الاولیاء» از عبداللَّه بن مسعود روایت می كند كه رسول اكرم - صلّی اللَّه علیه وآله - فرمود:

«لا

تَذْهَبُ الدُّنْیا حَتَّی یَمْلِكُ رَجُلٌ مِنْ اَهْلِ بَیْتی یُواطِی ءُ اِسْمُهُ اِسْمی»:

«دنیا سپری نمی شود جز این كه مردی از اهلبیت من فرمانروای جهان شود، كه نامش همنام منست».

- حلیة الاولیاء، ج 5 ص 75.

ابونعیم به گردآوری احادیث حضرت بقیّةاللَّه - ارواحنا فداه - عنایت خاصّی داشت و لذا چند كتاب مستقل در این زمینه تألیف كرد، كه از آن جمله است:

1 - صفة المهدی (علیه السّلام)

2 - مناقب المهدی (علیه السّلام)

3 - اربعون حدیثاً فی المهدی (علیه السّلام)

كتابهای ابونعیم مورد توجّه حافظان و محدّثان بعدی واقع شده، و در این میان كتاب «اربعین» از توجّه خاصیّ برخوردار شده است.

* * *

حدیث سیزدهم

محدّث و مورّخ شهیر، ابوبكر، احمد بن علی بن ثابت، مشهور به «خطیب بغدادی»، متولّد 392 ه'. و متوفّای 463 ه'. در كتاب پر ارج «تاریخ بغداد» گذشته از احادیثی كه در رابطه با حضرت بقیّةاللَّه - ارواحنا فداه - آورده، حدیثی را در فضیلت شب نیمه شعبان از رسول اكرم - صلّی اللَّه علیه و آله - نقل كرده، كه متن آن را در اینجا می آوریم:

«لَیْلَةُ النِّصْفِ مِنْ شَعْبانَ، یَغْفِرُاللَّهُ لِعِبادِهِ، اِلاَّ لِمُشْرِكٍ اَوْ لِعْبدٍ مُشاحِنٍ».

«شب نیمه شعبان خداوند متعال بندگانش را می آمرزد، جز كسی كه مشرك یا بدعتگذار باشد».

- تاریخ بغداد، ج 4 ص 285.

«مشاحن» در لغت به معنای شخص كینه توز است، ولی در این حدیث به معنای «بدعتگذار» به كار رفته است، این معنی را ابن اثیر و ابن منظور از «أوزاعی» نقل كرده اند.

- نهایه ابن اثیر، ج 2 ص 449 و لسان العرب، ج 7 ص 48.

* * *

حدیث چهاردهم

محدّث معروف، ابو محمّد، حسین بن مسعود بغوی، متوفّای 516 ه'. در كتاب «مصابیح السّنّه» بخشی را به عنوان «اشراط السّاعه» تنظیم نموده و در آن احادیثی را در رابطه با حضرت مهدی علیه السّلام آورده، از جمله از رسول اكرم - صلّی اللَّه علیه و آله - روایت نموده است:

«یَكُونُ فی آخِرِ اُمَّتی خَلیفَةٌ یَحْثیِ اْلمالَ حَثْیاً وَلایَعُدُّهُ عَدّاً»:

«در آخر امّت من خلیفه ای خواهد بود كه مال را مشت مشت فرو می ریزد، بدون اینكه آن را بشمارد».

- مصابیح السّنّه، ص 192.

و در حدیث دیگر در مورد فزونی ثروت در عصر ظهور مهدی علیه السّلام نقل می كند كه: «مال آنقدر افزایش یابد كه انسان زكات

مالش را جدا می كند ولی كسی را پیدا نمی كند كه آن را بپذیرد».

و 3 - همان مدرك.

و در حدیث دیگری نقل می كند: «زمین گنجهای درونش را چون استوانه های طلا و نقره بیرون می ریزد، قاتل گوید: برای اینها من آدم كشتم، قاطع رحم گوید: من برای اینها رحم خود را قطع كردم، دزد گوید: برای اینها دست من بریده شد، آنگاه آنها را فرو گذارند و چیزی از آن بر ندارند».3

حدیث پانزدهم

دانشمند شهیر، ابو السّعادات، مجد الدّین، مبارك بن محمّد شیبانی، مشهور به «ابن اثیر جزری» متولّد 544 ه'. و متوفّای 606 ه'. در كتاب: «جامع الاصول من احادیث الرّسول» فصلی را به نزول حضرت عیسی و ظهور حضرت بقیّة اللَّه - ارواحنا فداه - اختصاص داده، احادیثی را از رسول اكرم - صلّی اللَّه علیه و آله - روایت كرده، از جمله این حدیث:

«لَوْ لَمْ یَبْقَ مِنَ الدَّهْرِ اِلاَّ یَوْمٌ، لَبَعَثَ اللَّهُ رَجُلاً مِنْ اَهْلِ بَیْتی، یَمْلَأُها عَدْلاً كَما مُلِئَتْ جَوْراً»:

«اگر جز یك روز از روزگار باقی نباشد، خداوند در آن روز مردی را از اهلبیت من بر می انگیزد كه جهان راپر از عدالت كند، آن چنانكه پر از ستم شده است».

- جامع الاصول، ج 11 ص 49 (حدیث 7811).

ابن اثیر در كتاب «نهایه» نیز احادیثی را در مورد حضرت بقیّة اللَّه - ارواحنا فداه - نقل كرده است.

- النّهایه، ج 1 ص 20، 290، ج 2 ص 172، 325، 386، ج 4 ص 33.

* * *

حدیث شانزدهم

مورّخ گرانمایه، ابو الحسن، عزّالدّین، علی بن محمّد شیبانی، مشهور به: «ابن اثیر جزری» [برادر ابو السّعادات] متولّد 555 ه'. و متوفّای 630 ه'. صاحب «الكامل» در كتاب پر ارج: «اسد الغابه» از رسول اكرم - صلّی اللَّه علیه وآله - روایت می كند كه فرمود:

«سَیَكُونُ بَعْدی خُلَفاءُ، وَ مِنْ بَعْدِ الْخُلَفاءِ اُمَراءُ، وَ مِنْ بَعْدِ الاُمَراءِ مُلُوكٌ جَبابِرةٌ، ثُمَّ یَخْرُجُ رَجُلٌ مِنْ اَهْلِ بَیْتی، یَمْلَاءُ الْأَرْضَ عَدْلاً كَما مُلِئَتْ جَوْراً»:

«بعد از من خلفا، پس از خلفا امیران، و بعد از آنها پادشاهان ستمگر خواهند بود، آنگاه مردی از اهلبیت من خارج می شود كه زمین را

پر از عدالت می كند، آن چنانكه پر از ستم شده است».

- اسد الغابه، ج 1 ص 260.

* * *

حدیث هفدهم

پیشتاز ارباب تصوّف و عرفان، محمّد بن علی بن محمّد طائی، مشهور به: «محی الدّین، ابن عربی» و ملقّب به: «شیخ اكبر»، متولد 560 ه'. و متوفّای 638 ه'. در كتاب معروف: «فتوحات مكّیّه» فصلی را به حضرت مهدی - عجّل اللَّه تعالی فرجه الشّریف - اختصاص داده، احادیثی را از رسول اكرم - صلّی اللَّه علیه و آله - در سیرت آن حضرت روایت كرده، از آن جمله است:

«یَقْفُو أَثَری لا یُخْطی»:

«مهدی علیه السّلام قدم در جای پای من می گذارد و هرگز خطا نمی رود».

- فتوحات مكیّه، ج 3 ص 332 (باب 366).

ابن عربی بر طبق این نصّ صریح رسول خدا - صلّی اللَّه علیه و آله - به عصمت حضرت بقیة اللَّه - ارواحنا فداه - معتقد می شود و در چند مورد از این كتاب، به استناد حدیث فوق، بر عصمت آن حضرت تأكید می كند و می گوید:

«مهدی علیه السّلام حجّت خدا بر اهل زمان است، و مقام او هم سنگ پیامبران عظیم الشّأن الهی است».

- همان مدرك، ص 338.

حدیث هجدهم

محدّث پر آوازه، كمال الدّین، محمّد بن طلحه قرشی نُصَیبی شافعی، متولّد 582 ه'. و متوفّای 652 ه'. در كتاب پر ارج: «مطالبُ السُّئول» بخشی را به وجود مقدّس حضرت بقیّة اللَّه - ارواحنا فداه - اختصاص داده، احادیث فراوانی از رسول اكرم - صلّی اللَّه علیه و آله - نقل كرده، از جمله حدیث زیر است:

«نَحْنُ وُلْدُ عَبْدِ الْمُطَّلِبِ سادَةُ الْجَنَّةِ: أَنَا وَ حَمْزَةُ وَ جَعْفَرُ وَ عَلِیٌّ وَ الْحَسَنُ وَ الْحُسَیْنُ وَ الْمَهْدِیُّ»:

«ما فرزندان عبد المطّلب سروران اهل بهشتیم: من، حمزه سیّد الشّهداء، جعفر طیّار، علی بن ابی

طالب، حسن، حسین و مهدی».

- مطالب السئول، ج 2 ص 89.

محمّد بن طلحه در این كتاب تأكید می كند كه مقصود از حضرت مهدی علیه السّلام، حجّة بن الحسن العسكری - علیه السّلام - است، آنگاه سلسله نسب آن حضرت را تا امیر مؤمنان - علیه السلام - می شمارد و هر احتمال دیگری را با استناد به احادیث صحیحه محكوم می كند.

- همان مدرك ص 88.

* * *

حدیث نوزدهم

فقیه مشهور، یوسف بن فرغلی بغدادی، معروف به: «سبط ابن جوزی» متولّد 581 ه'. و متوفّای 654 ه'. در كتاب ارزشمند «تذكرة الخواصّ» فصلی را به نام حضرت بقیّة اللَّه - ارواحنا فداه - اختصاص داده، و احادیثی را از رسول اكرم - صلّی اللَّه علیه و آله - روایت كرده است، از جمله از سُدّی نقل می كند كه گفت:

«یَجْتَمِعُ الْمَهْدِیُّ وَ عیسیَ بْنُ مَرْیَمَ، فَیَجیی ءُ وَقْتُ الصَّلاةِ، فَیَقُولُ الْمَهْدِیُّ لِعیسی: تَقَدَّمْ، فَیَقُولُ عیسی: أَنْتَ أَوْلی بِالصَّلاةِ، فَیُصَلّی عیسی وَراءَهُ مَأْمُوماً»:

«حضرت مهدی علیه السّلام با حضرت عیسی علیه السّلام گرد می آیند، هنگام نماز فرا می رسد، حضرت مهدی به حضرت عیسی می فرماید: بفرمائید جلو، حضرت عیسی می گوید: نه، شما برای امامت نماز شایسته تر هستید، آنگاه حضرت عیسی به آن حضرت اقتدا می كند و نماز را پشت سر او می خواند».

و 2 - تذكرة الخواصّ، ص 325.

ابن جوزی نیز بر عصمت آن حضرت تأكید می كند و سلسله نسب آن حضرت را از امام حسن عسكری تا امیرمؤمنان (علیهما السّلام) می شمارد.2

حدیث بیستم

مورّخ والامقام، ابو حامد، عزّالدیّن، عبد الحمید بن هبة اللَّه معتزلی، مشهور به: «ابن ابی الحدید» متولّد 586 ه'. و متوفّای 655 ه'. در كتاب گرانقدر «شرح نهج البلاغه» در دهها مورد از حضرت بقیّةاللَّه - ارواحنا فداه - سخن گفته، از جمله حدیثی را از امیرمؤمنان - علیه السّلام - روایت كرده كه در وصف آن حضرت می فرماید:

«أَجْلَی الْجَبینِ، أَقْنَی الْأَنْفِ، ضَخْمُ الْبَطْنِ، أَزْیَلُ الْفَخِذَیْنِ، أَبْلَجُ الثَّنایا، بِفَخِذِهِ الْأَیْمَنِ شامَةٌ»:

«پیشانی باز، دماغ باریك، سینه ای ستبر، پاهائی گشاد و دندانهائی برّاق دارد، و در ران

راستش خالی هست».

- شرح نهج البلاغه، ج 1 ص 282.

ابن ابی الحدید یكبار دیگر این حدیث را در میان احادیث منتخب خودش - كه به عنوان استدراك بر سیّد رضی گرد آورده - نقل می كند، جز این كه «ارْبَل» به جای «اَزْیَل» و «اَفْلَج» به جای «اَبْلَج» ضبط كرده، كه از نظر معنی فرق نمی كند.

- همان مدرك، ج 19 ص 130.

حدیث بیست و یكم

حافظ، ابو محمّد، عبدالعظیم بن عبد القوی منذری شافعی، متولّد 581 ه'. و متوفّای 656 ه'. سنن ابی داود را با معالم السّنن خطابی تلخیص كرده و آن را «المجتبی» نام نهاده است. این كتاب با تعلیقات «ابن قیّم جوزیه» تحت عنوان: «مختصر سنن ابی داود» انتشار یافته است.

منذری در این كتاب فصلی را به احادیث حضرت بقیّة اللَّه - ارواحنا فداه - اختصاص داده، احادیثی را نقل كرده، از آن جمله است حدیث زیر، كه آن را با سند صحیح از رسول اكرم - صلّی اللَّه علیه وآله - روایت نموده است:

«اَلْمَهْدِیُّ مِنّی، أَجْلَی الْجَبْهَةِ، أَقْنَی الْأَنْفِ، یَمْلا َُ الْأَرْضَ قِسْطاً وَ عَدْلاً، كَما مُلِئَتْ جَوْراً وَ ظُلماً، یَمْلِكُ سَبْعَ سِنینَ»:

«مهدی از تبار منست، پیشانی گشاده و بینی كشیده دارد، زمین را پر از عدل و داد كند، آن چنانكه پر از جور و ستم شده باشد، هفت سال فرمانروائی كند».

- مختصر ابی داود، ج 6 ص 160 (حدیث 4116).

* * *

حدیث بیست و دوم

مفسّر كم نظیر، ابو عبداللَّه، محمّد بن احمد بن ابی بكر قرطبی، متوفّای 671 ه'. صاحب تفسیر پر ارج قرطبی، در كتاب «تذكره» اش بابی را به حضرت بقیّة اللَّه - ارواحنا فداه - اختصاص داده، و احادیث فراوانی در این رابطه گرد آورده است، از آن جمله حدیثی را با سلسه اسناد خود از امام محمّد باقر علیه السّلام روایت می كند كه فرمود:

«اِنَّ لِمَهْدِیِّنا آیَتَیْنِ لَمْ یَكُونا مُنْذُ خَلَقَ اللَّهُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ، یَنْكَسِفُ الْقَمَرُ لِأَوَّلِ لَیْلَةٍ مِنْ رَمَضانَ،وَ تَنْكَسِفُ الشَّمْسُ فیِ النِّصْفِ مِنْهُ»:

«برای مهدی ما دو نشانه است كه از آغاز خلقت آسمانها و زمین هرگز چنین چیزی روی

نداده است:

1 - ماه در شب اوّل ماه رمضان گرفته می شود.

2 - خورشید در روز نیمه ماه رمضان گرفته می شود».

- تذكره قرطبی، ج 2 ص 619.

بر طبق ضوابط علم هیئت چنین چیزی هرگز روی نمی دهد ولی در حدیث تصریح شده كه این یك استثنا در جهان آفرینش است.

- غیبت شیخ طوسی ص 270.

حدیث بیست و سوم

محدّث عالی مقام، محبّ الدّین، احمد بن عبداللَّه بن محمّد طبری، متولّد 615 ه'. و متوفّای 694 ه'. در كتاب پر ارج: «ذَخائرُ العُقبی» بخشی را به احادیث حضرت مهدی علیه السّلام اختصاص داده و احادیث ارزشمندی در این رابطه نقل كرده است، از جمله حدیثی است كه رسول اكرم - صلّی اللَّه علیه و آله - در بستر مرگ به عنوان تسلّی برای حضرت زهرا - سلام اللَّه علیها - بیان فرموده است:

در لحظاتی كه رسول خدا جان می سپرد، صدای حضرت فاطمه - سلام اللَّه علیها - به گریه بلند شد، پیامبر اكرم دیدگان خود را گشود و به سوی حضرت فاطمه نگریست و فرمود: «حبیبه ام فاطمه، چرا گریه می كنی؟» عرض كرد: «می ترسم بعد از شما تباهی رخ دهد» فرمود:

«یا حَبیبَتی أَما عَلِمْتِ اَنَّ اللَّهَ اِطَّلَعَ عَلی أَهْلِ الْأَرْضِ اطِّلاعَةً، فَاخْتارَ مِنْها اَباكِ، فَبَعَثَهُ بِرِسالَتِهِ، ثُمَّ اطَّلَعَ اطِّلاعَةً، فَاخْتارَ مِنْها بَعْلَكِ، وَ أَوْحی اِلَیَّ اَنْ اُنْكِحَكِ اِیّاهُ.

یا فاطِمَةُ وَ نَحْنُ اَهْلُ بَیْتٍ، قَدْ اَعْطاناَ اللَّهُ سَبْعَ خِصالٍ لَمْ یُعْطَ اَحَدٌ قَبْلَنا، وَ لا یُعْطی اَحَدٌ بَعْدَنا، اَنَا خاتَمُ النَّبِیّینَ وَ اَكْرَمُهُمْ عَلَی اللَّهِ وَ اَحَبُّ الْمَخْلُوقینَ اِلَی اللَّهِ عَزَّوَجَلَّ وَ اَنَا اَبُوكِ، وَ وَصِیّی خَیْرُ الأَوصِیاءِ وَ اَحَبُّهُمْ اِلَی اللَّهِ عَزَّوَجَلَّ وَ هُوَ بَعْلُكِ،

وَ شَهیدُنا خَیْرُ الشُّهَداءِ وَ اَحَبُّهُمْ اِلَی اللَّهِ عَزَّوَجَلَّ، وَ هُوَ حَمْزَةُ بْنُ عَبْدِ الْمُطَّلِبِ، عَمُّ اَبیكِ وَ عَمُّ بَعْلِكِ، وَ مِنّا مَنْ لَهُ جَناحانِ اَخْضَرانِ یَطیرُ بِهما فیِ الْجَنَّةِ حَیْثُ یَشاءُ مَعَ الْمَلائِكَةِ، وَ هُوَ ابُنُ عَمِّ اَبیكِ وَ اَخُو بَعْلِكِ، وَ مِنّا سِبطا هذِهِ الْاُمَّةِ وَ هُما اِبْناكِ الْحَسَنُ وَ الْحُسَیْنُ، وَ هُما سَیِّدا شَبابِ اَهْلِ الْجَنَّةِ، وَ اَبُوهُما - وَ الَّذی بَعَثَنی بِالْحَقِّ - خَیْرٌ مِنْهُما.

یا فاطِمَةُ وَ الَّذی بَعَثَنی بِالْحَقِّ اِنَّ مِنْهُما مَهْدِیُّ هذِهِ الْاُمَّةِ، اِذا صارَتِ الدُّنْیا هَرْجاً وَ مَرْجاً، وَ تَظاهَرَتِ الْفِتَنُ، وَ تَقَطَّعَتِ السُّبُلُ، وَ اَغارَ بَعْضُهُمْ عَلی بَعْضٍ، فَلا كَبیرَ یَرْحَمُ صَغیراً وَلا صَغیرَ یُوَقِّرُ كَبیراً، فَیَبْعَثُ اللَّهُ عَزَّوَجَلَّ عِنْدَ ذلِكَ مَنْ یَفْتَحُ حُصُونَ الضَّلالَةِ وَ قُلُوباً غُلْفاً، یَقُومُ بِالدّینِ فی آخِرِ الزَّمانِ، كَما قُمْتُ بِهِ فی اَوَّلِ الزَّمانِ، وَ یَمْلَاءُ الْأَرْضَ عَدْلاً كَما مَلِئَتْ جَوْراً»:

«ای ناز دانه من، مگر نمی دانی كه خداوند متعال توجّهی به روی زمین فرمود و پدرت را از میان اهل زمین برگزید و او را به رسالت برانگیخت. یكبار دیگر توجّهی نمود و همسرت را برگزید، و به من وحی فرمود كه ترا به ازدواج او در آورم.

ای فاطمه، ما خاندانی هستیم كه خداوند به ما هفت امتیاز داده، كه پیش از ما به كسی داده نشده، و بعد از ما به كسی داده نخواهد شد:

1 - من خاتم پیامبران و گرامی ترین آنان در نزد خداوند و محبوبترین مخلوقات در پیشگاه خداوند هستم، و من پدر تو می باشم.

2 - جانشین من برترین اوصیا و گرامی ترین آنان در پیشگاه خداوند است، و او همسر تست.

3 - شهید ما بهترین

شهیدان و گرامی ترین آنان در نزد پروردگار است، و او حمزة بن عبدالمطلب است، كه عموی پدرت و عموی همسرت می باشد.

4 - كسی كه دو بال سبز دارد و با آن بالها در بهشت به هر كجا كه بخواهد با فرشتگان پرواز می كند، از ماست، و او پسر عموی پدرت و برادر همسرت می باشد.

5 و 6 - دو سبط امّت از ماست، و آنها دو فرزند تو: حسن و حسین می باشند كه سرور جوانان بهشتی هستند، سوگند به خدائی كه مرا به حق برانگیخت، پدرشان از آنها برتر است.

7 - ای فاطمه - سوگند به خداوندی كه مرا به حق برانگیخت - مهدی این امّت نیز از تبار آن دو فرزند تست.

هنگامی كه دنیا هرج و مرج شود، فتنه ها روی آورد، راهها ناامن شود، گروهی بر گروه دیگر شبیخون زنند، دیگر بزرگترها بر كوچكترها ترحّم نكنند و كوچكترها بر بزرگترها وقعی ننهند، خداوند در چنین زمانی از تبار آنها كسی را برمی انگیزد كه قلعه های ظلالت را بگشاید و دلهای مهر شده را باز گشائی نماید. او در آخر الزّمان پرچم دین را برافرازد، آن چنانكه من در این زمان برافراشتم. و زمین را پر از عدالت نماید، آن چنانكه پر از ستم شده باشد».

- ذخائر العقبی، ص 136.

حدیث بیست و چهارم

محدّث بزگوار، شیخ الاسلام، ابراهیم بن محمّد بن مؤیّد بن حمویه جوینی، متولّد 644 ه'. و متوفّای 722 ه'. در كتاب كم نظیر «فرائد السّمطین» چندین فصل را به حضرت ولی عصر - ارواحنا فداه - اختصاص داده، و احادیث فراوانی را با سلسه اسنادش روایت كرده است، از

جمله حدیث شریف زیر، كه آن را ابن عبّاس از رسول اكرم - صلّی اللَّه علیه و آله - روایت كرده است:

«أَنَا وَ عَلِیٌّ وَ الْحَسَنُ وَ الْحُسَیْنُ، وَ تِسْعَةٌ مِنْ وُلْدِ الْحُسَیْنِ، مُطَهَّرُونَ مَعْصُومُونَ»:

«من، علی، حسن، حسین، و نه تن از اولاد حسین، همه پاك و پاكیزه و معصوم هستیم».

- فرائد السّمطین، ج 2 ص 313.

عصمت چهارده معصوم از نظر شیعیان قطعی و تردید ناپذیر است، و از نظر اهل سنّت نیز حدیث فوق یكی از دلائل عصمت معصومین علیهم السّلام می باشد. در ذیل حدیث هفدهم نیز به این نكته اشاره ای داشتیم.

* * *

حدیث بیست و پنجم

محدّث جلیل القدر، ولی الدّین، محمّد بن عبد اللَّه عمری، مشهور به «خطیب تبریزی»، متوفّای 741 ه'. در كتاب «مشكاة المصابیح» از ابو سعید خدری روایت می كند كه گفت:

«ذَكَرَ رسُولُ اللَّهِ - صلّی اللَّه علیه و آله - بَلاءً یُصیبُ هذِهِ الْأُمَّةَ، حَتّی لا یَجِدَ الرَّجُلُ مَلْجَأً یَلْجَاُ اِلَیْهِ مِنَ الظُّلْمِ، فَیَبْعَثُ اللَّهُ رَجُلاً مِنْ عِتْرَتی وَ اَهْلِ بَیْتی، فَیَمْلا َُ بِهِ الْأَرْضَ قِسْطاً وَ عَدْلاً كَما مُلِئَتْ ظُلْماً وَ جَوْراً، یَرْضی عَنْهُ ساكِنُ السَّماءِ وَ ساكِنُ الْاَرْضِ، لا تَدَعُ السَّماءُمِنْ قَطْرِها شَیْئاً اِلاَّ صَبَّتْهُ مِدْراراً، وَ لا تَدَعُ الْأَرْضُ مِنْ نَباتِها شَیْئاً اِلاَّ اَخْرَجَتْهُ، حَتّی یَتَمَنَّی الْأَحْیاءُ الْأَمْواتَ»:

«رسول خدا - صلّی اللَّه علیه و آله - از بلای جانكاهی سخن گفت كه دامنگیر این امّت شود و مردم پناهگاهی پیدا نكنند كه از ستم به آن پناه ببرند، آنگاه خداوند مردی را از تبار من می فرستد كه زمین را پر از عدل و داد كند، آن چنانكه پر از جور و ستم شده باشد. اهل

آسمان و زمین از او خشنود باشند، آسمان همه باران رحمتش را سیل آسا بریزد، زمین همه گیاهانش را برویاند، تا جائی كه زندگان مرده های خود را آرزو كنند».

- مشكاة المصابیح، ج 3 ص 184 (حدیث 5457).

حدیث بیست و ششم

محدّث شهیر، ابو عبداللَّه محمّد بن ابی بكر حنبلی، مشهور به «ابن قیّم جوزیه» متولّد 691 ه'. و متوفّای 751 ه'. از شاگردان ابن تیمیّه، و از پایه گذاران وهابیّت، علاوه بر رساله مستقلی كه پیرامون حضرت ولی عصر - عجّل اللَّه فرجه - تألیف كرده، در كتاب «المنار المنیف» نیز فصلی را به بررسی احادیث حضرت مهدی علیه السّلام اختصاص داده و بر تواتر احادیث حضرت مهدی تأكید می كند و می گوید: «از رسول اكرم - صلّی اللَّه علیه و آله - احادیث مربوط به حضرت مهدی، و اینكه او پیشوای امّت می باشد و عیسی پشت سرش نماز می خواند، به طور متواتر و مستفیض رسیده است».

و 2 - المنار المنیف، ص 142 و 147.

از احادیثی كه ابن قیّم نقل كرده حدیث زیر است:

«یَنْزِلُ عیسیَ بْنُ مَرْیَمَ، فَیَقُولُ أَمیرُهُمُ الْمَهْدِیُّ: تَعالَ صَلِّ بِنا، فَیَقُولُ لا، اِنَّ بَعْضَهُمْ اَمیرُ بَعْضٍ، تَكْرِمَةُ اللَّه لِهذِهِ الْاُمَّةِ»:

«حضرت عیسی علیه السّلام فرود آید، فرمانده مسلمانان حضرت مهدی علیه السّلام به او می فرماید: بیا برای ما نماز را اقامه كن، حضرت عیسی می فرماید، نخیر، بلكه برخی از این امّت امیر برخی دیگر است، و این از عطایای پروردگار است بر این امّت».2

حدیث بیست و هفتم

محّدث و مورّخ شهیر، ابوالفدا، عمادالدّین، اسماعیل بن عمر بن كثیر شافعی، مشهور به: «ابن كثیر» متولّد 700 ه'. و متوفّای 774 ه'. از شاگردان ابن تیمیّه و از پیشوایان وهّابی ها، و از دشمنان شناخته شده تشیّع، در كتاب: «النّهایه» فصلی را به بررسی احادیث حضرت مهدی علیه السّلام اختصاص داده و به صحّت تعدادی از آنها اعتراف كرده، كه یكی از آنها

حدیث زیر است:

«اِنَّ فی اُمَّتی الْمَهْدِیَّ، یَخْرُجُ یَعیشُ خَمْساً اَوْ سَبْعاً اَوْ تِسْعاً، [زیدٌ الشّاكّ] فَیَجیی ءُ اِلَیهِ الرَّجُلُ فَیَقُولُ: یامَهْدِیُّ اَعْطِنی، اَعطِنی، فَیَحْثی لَهُ فی ثَوْبِهِ ماَ اسْتَطاعَ اَنْ یَحْمِلَهُ»:

«در امّت من مهدی ظاهر می شود و 5 یا 7 و یا 9 سال زندگی می كندتردید از زید است

هنگامی كه شخصی به او بگوید: ای مهدی به من عطا كن، مشت مشت در میان لباس او می ریزد آن قدر كه بتواند حمل كند»

- النّهایه، ج 1 ص 30.

حدیث بیست و هشتم

حافظ، ابوالحسن، نورالدّین، علی بن ابی بكر بن سلیمان هیثمی شافعی، متولّد 735 ه'. و متوفّای 807 ه'. در كتاب ارزشمند «مجمع الزَّوائد» در فصل احادیث حضرت مهدی علیه السّلام از رسول اكرم - صلّی اللَّه علیه و آله - روایت كرده است:

«یَخْرُجُ رَجُلٌ مِنْ اُمَّتی یَقُولُ بِسُنَّتی، یُنَزِّلُ اللَّهُ - عَزَّ وَجَلَّ - لَهُ الْقَطْرَ مِنَ السَّماءِ، وَ یُنْبِتُ اللَّهُ لَهُ الْأَرْضَ مِنْ بَرَكَتِها، تُمْلَأُ الْأَرْضُ مِنْهُ قِسْطاً وَ عَدْلاً، كَما مُلِئَتْ جَوْراً وَ ظُلْماً، یَعْمَلُ عَلی هذِهِ سَبْعَ سِنینَ، وَ یَنْزِلُ بَیْتَ المَقْدِسِ»:

مردی در میان امّت من ظاهر می شود كه سنّت مرا بیان می كند، خداوند متعال به جهت او باران را از آسمان فرو می فرستد، و به خاطر او بركات زمین را می رویاند، زمین به وسیله او پر از عدل و داد شود، آن چنانكه پر از جور و ستم شده است. او هفت سال برای این امّت تلاش می كند، و در بیت المقدس فرود می آید».

- مجمع الزّوائد، ج 7 ص 317.

هیثمی در كتاب دیگرش: «مَوارِدُ الظَّمْآن» نیز فصلی را به احادیث حضرت مهدی علیه السّلام

اختصاص داده است.

- موارد الظّمان، ص 463.

حدیث بیست و نهم

محّدث و مورّخ شهیر، ابوعبداللَّه شمس الدّین محمّد بن احمد بن عثمان بن قایماز، مشهور به «ذهبی» صاحب تاریخ اسلام، میزان اعتدال، و دیگر كتب ارزنده، در كتاب «تلخیص مستدرك» كه در ذیل مستدرك حاكم چاپ شده، در بخش «فتن و ملاحم» احادیث حضرت مهدی علیه السّلام را گرد آورده، از جمله حدیث زیر را از رسول اكرم - صلّی اللَّه علیه و آله - روایت كرده است:

«یَخْرُجُ فی آخِرِ اُمَّتی اَلْمَهْدِیُّ، یَسْقیهِ اللَّهُ الْغَیْثَ، وَ تُخْرِجُ الْأَرْضُ نَباتَها، وَ یُعْطیِ الْمالَ صِحاحاً، وَ تَكْثُرُ الْماشِیَةُ، وَ تَعْظُمُ الْاُمَّةُ، یَعیشُ سَبْعاً اَوْثَمانِیاً»:

«در پایان امّت من مهدی - علیه السّلام - ظاهر می شود، خداوند او را از باران سیراب می فرماید، زمین گیاهانش را می رویاند، او مال را به طور مساوی عطا می فرماید، دام در عصر او فراوان می شود، امّت اسلامی عظمت و شكوه پیدا می كند، او هفت و یا هشت سال زندگی می كند».

- مستدرك صحیحین، ج 4، ذیل ص 558.

ذهبی بر صحّت این حدیث تأكید كرده است.

* * *

حدیث سی ام

فقیه و مورّخ، نورالدّین، علی بن محمّد بن احمد، مشهور به «ابن صبّاغ مالكی» متولّد 784 ه'. ومتوفّای 855 ه'. دركتاب «الفصول المهمّه» از امام صادق علیه السّلام روایت كرده است كه فرمود:

«یُنادی بِاسْمِ الْقائِمِ فی لَیْلَةِ [ثَلاثٍ وَ عِشْرینَ، وَ یَقُومُ فی یَوْمِ] عاشُوراءَ، وَ هُوَ الْیَوْمُ الَّذی قُتِلَ فیهِ الْحُسَیْنُ، وَ لَكَأَنّی بِهِ فی یَوْمِ السَّبْتِ الْعاشِرِ مِنَ الْمُحَرَّمِ، قائِماً بَیْنَ الرُّكْنِ وَ الْمَقامِ، جَبْرَئیلُ عَلَیْهِ السَّلامُ عَنْ یَمینِهِ، یُنادی: «اَلْبَیْعَةُ للَّهِ»، فَتَصیرُ اِلَیْهِ شیعَتُهُ مِنْ اَطْرافِ الْأَرضِ، تُطْوی لَهُمْ طَیّآً، حَتیَّ یُبا یعُوهُ، فَیَمْلا َُ اللَّهُ بِهِ

الْأَرْضَ عَدْلاً كَما مُلِئَتْ جَوْراً وَ ظُلْماً»:

«به نام قائم - علیه السّلام - در شب بیست و سوم (رمضان) ندا می شود، و روز عاشورا قیام می كند، و آن روزی است كه امام حسین علیه السّلام در آن به شهادت رسیده است، گوئی او را در روز شنبه دهم محّرم به چشم خود می بینم كه در میان ركن و مقام ایستاده، جبرئیل در طرف راست او فریاد می زند: «بیعت برای خدا» پس شیعیانش از اطراف زمین با طیّ الأرض گرد آیند و با او بیعت كنند، پس خداوند به دست او زمین را پر از عدالت كند، چنانكه با ظلم و ستم پرشده است».

- الفصول المهمه، ص 302.

حدیث سی و یكم

علاّمه، ابوالمواهب، عبدالوهّاب بن احمد بن علی شافعی شاذلی، مشهور به «شعرانی» متولّد 898 ه'. و متوفّای 973 ه'. در كتاب ارزشمند «الیواقیت و الجواهر» آورده است كه:

«لا تَقُوُم السّاعَةُ حَتَّی تطْلُعَ الشَّمْسُ مِنْ مَغْرِبِها، فَاِذا طَلَعَتْ وَرَآهَا النَّاسُ آمَنُوا اَجْمَعُونَ، حینَ: (لا یَنْفَعُ نَفْساً ایمانُها لَمْ تَكُنْ آمَنَتْ مِنْ قَبْلُ)»:

- سوره انعام آیه 158.

«قیامت بر پا نمی شود جز هنگامی كه خورشید از مغرب طلوع كند، در آن هنگام همه ایمان آورند، ولی دیگر دیر شده، آن هنگام ایمان آوردن سودی ندارد برای كسی كه پیش از آن ایمان نیاورده».

- الیواقیت و الجواهر، ج 2 ص 130.

و در احادیث فراوانی تأكید شده كه بعد از قیام جهانی حضرت مهدی دیگر ایمان آوردن سودی ندارد. و از علی علیه السّلام روایت شده كه «مهدی همان خورشیدی است كه از مغرب طلوع می كند».

- كمال الدّین، ج 1 ص 18، 30، 336 و ج 2

ص 357، الزام النّاصب، ج 1 ص 57 و المحجّه ص 729.

- روزگار رهائی، ج 2 ص 607.

حدیث سی و دوم

شیخ الاسلام، ابو العبّاس، احمد بن محمّد بن علی بن حجر، مشهور به: «ابن حجر هیتمی» متولّد 909 ه'. و متوفّای 974 ه'. علاوه بر كتاب: «القول المختصر فی علامات المهدی المنتظر» در كتاب «الفتاوی الحدیثیّه» فصلی را به احادیث حضرت بقیّة اللَّه - ارواحنا فداه - اختصاص داده، در آنجا از امام صادق علیه السّلام روایت می كند كه فرمود:

«یَظْهَرُ الْمَهْدِیُّ بِمَكَّةَ عِنْدَ الْعِشاءِ، مَعَهُ رایَةُ رَسُولِ اللَّهِ - صلّی اللَّه علیه و آله - وَ قَمیصُهُ وَسَیْفُهُ وَ عَلاماتٌ وَ نُورٌ وَ بَیانٌ، فَاِذا صَلَّی الْعِشاءَ خَطَبَ خُطْبَةً بِأَعْلی صَوتِهِ... فَیَظْهَرُ فی ثَلاثِمِائَةٍ وَ ثَلاثَةَ عَشَرَ رَجُلاً - عَدَدَ اَهْلِ بَدْرٍ - عَلی غَیْرِ میعادٍ، رُهْبانٌ بِاللَّیلِ، اُسْدٌ بِالنَّهارِ، فَیَفْتَحُ اللَّهُ لَهُ اَرْضَ الْحِجْرِ، وَ یَسْتَخْرِجُ مَنْ كانَ فیِ السِّجْنِ مِنْ بَنی هاشِمَ، وَ تَنْزِلُ الرَّایاتُ السُّودُ بِالْكُوفَةِ، فَیُبْعَثُ بِالْبَعْثِ اِلیَ الْمَهْدِیِّ، وَ یَبْعَثُ الْمَهْدِیُّ جُنُودَهُ اِلیَ الْافاقِ، وَ یُمیتُ الْجَوْرَ وَ اَهْلَهُ، وَ تَسْتَقیمُ لَهُ الْبُلْدانُ، وَ یَفْتَحُ اللَّهُ عَلی یَدَیْهِ الْقُسْطَنْطَنِیَّةَ»:

«حضرت مهدی علیه السّلام به هنگام نماز عشا در مكّه معظّمه ظاهر می شود، در حالی كه پرچم، پیراهن و شمشیر رسول اكرم - صلّی اللَّه علیه و آله - همراه اوست، او با نشانه ها، با چهره ای نورانی و بیانی رسا ظاهر می شود، خطبه ای با صدای بسیار بلند ایراد می كند، آنگاه در میان 313 نفر از اصحابش - به تعداد اهل بدر - بدون وعده قبلی ظاهر می شود. اصحابی كه راهبان شب و شیران روزند، خدواند متعال

دژهای مستحكم را به دست او می گشاید، او زندانیهای بنی هاشم را رها می سازد، پرچمهای سیاه در كوفه فرود می آیند و سپاهیان را به محضر حضرت مهدی علیه السّلام گسیل می دارند، آنگاه حضرت مهدی علیه السّلام لشكریانش را به اطراف و اكناف جهان می فرستد، ستم و ستمگر را ریشه كن می سازد، همه كشورها در اختیار او قرار می گیرد، و خداوند قسطنطنیّه - استانبول - را به دست او فتح می كند».

- الفتاوی الحدیثیّه، ص 42.

ابن حجر در كتاب «الصّواعق المحرقه» نیز فصلی را به احادیث حضرت مهدی علیه السّلام اختصاص داده، بر صحّت و تواتر احادیث وارده در این رابطه تأكید می كند.

- الصواعق المحرقه، ص 160 - 167.

* * *

حدیث سی و سوم

محّدث والاقدر، علاءالدّین، علی بن حسام الدّین برهان فوری، مشهور به «متّقی هندی» متولّد 885 ه'. و متوفّای 975 ه'. علاوه بر كتابهای: «البرهان» و «تلخیص البیان» در كتاب پرارج «كنزالعّمال» نیز فصلی به احادیث حضرت بقیّة اللَّه - ارواحنا فداه - اختصاص داده، احادیث فراوانی را در این رابطه روایت كرده، از جمله حدیثی كه رسول اكرم - صلّی اللَّه علیه و آله - می فرماید:

«كَیْفَ تَهْلِكُ اُمَّةٌ أَنَا فی أَوَّلِها وَ عیسَی بْنُ مَرْیَمَ فی آخِرِها وَالْمَهْدِیُّ مِنْ اَهْلِ بَیْتی فی وَسَطِها»:

«چگونه هلاك می شود امّتی كه من در سرآغاز آن، حضرت عیسی علیه السّلام در پایان آن، و مهدی از اهلبیت من در میان آن است».

- كنزالعمال، ج 14 ص 269 (حدیث 38682).

متّقی این حدیث را در كتاب «البرهان» نیز آورده است.

- البرهان فی علامات مهدی آخر الزّمان، ص 159.

ابن حجر بعد از نقل

این حدیث می گوید: مقصود از «وسط» پیش از آخر است، نه وسط حقیقی.

- القول المختصر فی علامات المهدی المنتظر - مخطوط -.

حدیث سی و چهارم

محدّث شهیر، علی بن سلطان محمّد هروی، مشهور به: «ملاّ علی قاری» متوفّای 1014 ه'. علاوه بر كتاب: «المشرب الوردی فی اخبار المهدی» در كتاب «مرقاة المفاتیح» نیز فصلی را به اخبار حضرت بقیّة اللَّه - روحی و ارواح العالمین له الفداء - اختصاص داده و احادیث فراوانی را نقل و شرح كرده، از جمله حدیث زیر را از طریق امّ سلمه از رسول اكرم - صلّی اللَّه علیه و آله - روایت كرده كه فرمود:

«یَكُونُ اِخْتِلافٌ عِنْدَ مَوْتِ خَلیفَةٍ، فَیَخْرُجُ رَجُلٌ مِنْ أَهْلِ الْمَدینَةِ هارِباً اِلی مَكَّةَ، فَیَأْتیهِ ناسٌ مِنْ أَهْلِ مَكَّةَ، فَیُخْرِجُونَهُ وَ هُوَ كارِهٌ، فَیُبا یِعُونَهُ بَیْنَ الرُّكْنِ وَ الْمَقامِ، وَ یُبْعَثُ اِلَیْهِ بَعْثٌ مِنَ الشّامِ، فَیُخْسَفُ بِهِمْ بِالْبَیْداءِ، بَیْنَ مَكَّةَ وَ الْمَدینَةِ، فَاِذا رَأیَ النّاسُ ذلِكَ، أَتاهُ اَبْدالُ الشّامِ وَ عَصائِبُ أَهْلِ الْعِراقِ، فَیُبایِعُونَهُ.

ثُمَّ یَنْشَأُ رَجُلٌ مِنْ قُرَیْشٍ، أَخْوالُهُ كَلْبٌ، فَیَبْعَثُ اِلَیْهِمْ بَعْثاً، فَیَظْهَروُنَ عَلَیْهمْ، وَ ذلِكَ بَعْثُ كَلْبٍ.

وَ یَعْمَلُ فیِ النّاسِ بِسُنَّةِ نَبِیِّهِمْ، وَ یُلْقیِ الْاِسْلامُ بِجِرانِهِ فیِ الْأَرْضِ، فَیَلْبَثُ سَبْعَ سِنینَ، ثُمَّ یُتَوَفّی وَ یُصَلّی عَلَیْهِ الْمُسْلِمُونَ»:

«مردی از اهل مدینه به سوی مكّه پناه می برد، جمعی از اهل مكّه آهنگ او را می كنند و در میان ركن و مقام با او بیعت می كنند، در حالی كه او اكراه دارد.

لشكری از شام به سوی او گسیل می شود، در سرزمین بیدا - میان مكّه و مدینه - در زمین فرو می روند. چون مردم این واقعه را مشاهده كنند، ابدال شام و اخیار عراق

به سویش می شتابند و با او بیعت می نمایند.

آنگاه یك نفر قرشی كه مادرش از قبیله كلب است خروج می كند، و لشكری به طرف او گسیل می دارد، كه از قبیله كلب هستند، و سپاهیان - حضرت مهدی - بر آنها پیروز می شوند.

او در میان مردم به سیره پیامبرشان عمل می كند، پس همه احكام اسلام پیاده می شود، هفت سال حكومت می كند، آنگاه رحلت می كند و مسلمانان بر پیكرش نماز می خوانند».

- مرقاة المفاتیح، ج 5 ص 180 - 182.

در روایات اهلبیت علیهم السّلام تأكید شده كه امام حسین علیه السّلام رجعت می كند و آن حضرت را تجهیز می كند و به خاك می سپارد.

- روضه كافی، ج 2 ص 3، بحار، ج 51 ص 56، تفسیر عیّاشی، ج 2 ص 281.

* * *

حدیث سی و پنجم

مورّخ مشهور، ابوالعبّاس، احمد بن یوسف بن احمد قَرَمانی، متولّد 939 ه'. و متوفّای 1019 ه'. در كتاب معروف خود: «اَخبار الدُّوَل و آثار الاُوَل» فصلی را به تاریخ حضرت بقیّةاللَّه - ارواحنا فداه - اختصاص داده، و احادیثی را در این رابطه آورده، از جمله از عبدالكریم نخعی نقل می كند كه گفت:

به خدمت امام صادق علیه السّلام عرض كردم: حضرت قائم علیه السّلام چند سال فرمانروائی می كند؟ فرمود:

«سَبْعَ سِنینَ، تَطُولُ لَهُ اْلأَیَّامُ وَ الَّلیالی، حَتَّی تَكُونَ السَّنَةُ مِنْ سِنینِهِ بِمِقْدارِ عَشْرِسِنینَ، فَیَكُونُ مُدَّةُ مُلْكِهِ سَبْعینَ سَنَةً مِنْ سِنینِكُمْ»:

«هفت سال، ولی روزها و شبها طولانی می شود و یكسال در عصر او برابر ده سال می گردد، پس مدّت حكومت او با سالهای شما معادل هفتاد سال می شود».

- اخبار الدّول، ص

118.

در برخی روایت مدّت حكومت آن حضرت چهل سال آمده است، كه بر اساس روایت فوق معادل چهارصد سال می شود.

- البیان، ص 111.

حدیث سی و ششم

محدّث شهیر، عبدالرّؤف بن تاج العارفین حدّادی، مشهور به «محمّد مناوی» متولّد 952 ه'. و متوفّای 1031 ه'. در كتاب پر ارج «فیضُ القدیر» احادیث فراوانی را در مورد حضرت بقیة اللَّه - ارواحنا فداه - آورده، كه از آن جمله است حدیث زیر:

«لَوْ لَمْ یَبْقَ مِنَ الدُّنْیا اِلاَّ یَوْمٌ لَطَوَّلَهُ اللَّهُ، حَتَّی یَمْلِكَ رَجُلٌ مِنْ أَهْلِ بَیْتی، یَمْلِكُ جَبَلَ الدَّیْلَمِ وَالْقُسْطَنْطَنیَّةَ»:

«اگر از عمر دنیا جز یك روز باقی نباشد، خداوند آن روز را آنقدر طولانی گرداند كه در آن مردی از اهلبیت من به حكومت برسد، بر كوه های دیلم و قسطنطنیّه فرمان روائی كند».

- فیض القدیر، ج 5 ص 332 (حدیث 7491).

كوه های دیلم: ارتفاعات سیاهكل - در نواحی لاهیجان - می باشد و شاید به همین مناسبت بود كه در قدیم همه گیلان را دیلم می گفتند، و نام قصبه و بندری در استان بوشهر است.

قسطنطنیّه: استانبول امروزی است.

حدیث سی و هفتم

مفسّر و محدّث جلیل القدر، محمّد بن رسول حسنی شهرزوری، مشهور به: «محمّد برزنجی»متولّد 1040 ه'. و متوفّای 1103 ه'. صاحب كتاب پر ارج «بغیة الطّالب لإیمان أبی طالب» در كتاب ارزشمند «الإشاعه» بخش مهمّی را به احادیث حضرت بقیة اللَّه - ارواحنا فداه - اختصاص داده، احادیث فراوانی را نقل كرده، از جمله روایت زیر را از امیرمؤمنان علیه السّلام آورده است كه فرمود:

«اِذا نادی مُنادٍ مِنَ السَّماءِ أَنَّ الْحَقَّ فی آلِ مُحَمَّدٍ، فَعِنْدَ ذلِكَ یَظْهَرُ الْمَهْدِیُّ عَلی اَفْواهِ النَّاسِ، وَ یُشْرَبُونَ حُبَّهُ، وَلا یَكُونُ لَهُمْ

ذِكْرٌ غَیْرَهُ»:

«هنگامی كه منادی آسمانی ندا می كند كه: حق با آل محمّد - صلوات اللَّه علیهم - می باشد، نام حضرت مهدی علیه السّلام بر سرِ زبانها می افتد و دلها مالامال از محبت او شود، دیگر مردم را كاری جز عشق بازی با یاد او و نام او نباشد».

- الإشاعة لأشراط السّاعه، ص 117.

حدیث سی و هشتم

محدّث و مورّخ شهیر، ابوالعون، شمس الدّین، محمّد بن احمد حنبلی نابلسی، مشهور به: «محمّد سفارینی» متولّد 1114 ه'. و متوفّای 1188 ه'. احادیث فراوانی را در كتاب «لوائح الأنوار البهیّه» پیرامون حضرت مهدی علیه السّلام آورده، از جمله حدیث زیر است:

«لا تُحْشَرُ اُمَّتی حَتّی یَخْرُجَ الْمَهْدِیُّ، یَمُدُّهُ اللَّهُ بِثَلاثَةِ آلافٍ مِنَ الْمَلائِكَةِ، وَ یَخْرُجُ اِلَیْهِ الْأَبْدالُ مِنَ الشّامِ، وَ النُّجَباءُ مِنْ مِصْرَ، وَ عَصائِبُ اَهْلِ الشَّرْقِ، حَتّی یَأتُوا مَكَّةَ، فَیُبایَعُ لَهُ بَیْنَ الرُّكْنِ وَ الْمَقامِ، ثُمَّ یَتَوَجَّهُ اِلیَ الشّامِ وَ جِبْریلُ عَلی مُقَدِّمَتِهِ، وَ میكائیلُ عَلی یَسارِهِ، وَ مَعَهُ اَهْلُ الْكَهْفِ اَعْوانٌ لَهُ، فَیَفْرَحُ بِهِ اَهْلُ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ وَ الطَّیْرُ وَ الْوَحْشُ وَ الْحیتانُ فیِ الْبَحْرِ، وَ تَزیدُ الْمِیاهُ وَ تَمْتَدُّ الْأَنْهارُ، وَ تُضْعِفُ الْأَرْضُ اُكُلَها، فَیَقْدُمُ اِلیَ الشّامِ، فَیَأْخُذُ السُّفیانِیَّ، فَیُذْبَحُ تَحْتَ الشَّجَرَةِ الَّتی أَغْصانُها اِلی بُحَیْرَةِ طَبَرِیَّة»:

«امّت من وارد محشر نمی شود تا مهدی علیه السّلام ظهور كند، خداوند او را با سه هزار فرشته یاری می كند. ابدال شام، نجیبان مصر و برگزیدگان خاور زمین همراه او خروج می كنند. همگی در مكّه گرد می آیند، و در میان ركن و مقام با او بیعت می نمایند، آنگاه به سوی شام عزیمت می نمایند، در حالی كه جبرئیل پیشاپیش آن حضرت، میكائیل

طرف چپ او، و اصحاب كهف در حضور آن حضرت و یاوران وی باشند.

اهل آسمان و زمین از ظهور او خرسند باشند، پرندگان هوا، درندگان صحرا و ماهیان دریا شادمانی كنند.

آبها فراوان شود، رودخانه ها گسترش یابند، زمین میوه هایش را افزایش دهد.

آنگاه وارد شام شود و سفیانی را دستگیر كند، و در كنار دریاچه طبریّه، در زیر درختی كه شاخه هایش بر فراز دریا گسترده است او را سر می برند».

- لوائح الانوار البهیّه، ج 2 ص 78.

حدیث سی و نهم

دانشمند معروف، ابوعرفان، محمّد بن علی صبّان مصری، متوفّای 1206 ه'. دركتاب پر ارج «إسعاف الرّاغبین» فصلی را به احادیث حضرت ولی عصر - ارواحنا فداه - اختصاص داده، احادیث فراوانی را در این رابطه گرد آورده، از جمله از رسول گرامی اسلام روایت نموده كه فرمود:

«الْمَهْدِیُّ مِنْ وُلْدی، وَجْهُهُ كَالْكَوْكَبِ الدُّرِّیِّ، اَلَّلوْنُ لَوْنٌ عَرَبِیٌّ، وَالْجِسْمُ جِسْمٌ اِسْرائیلِیٌّ، یَمْلَأُ الْأَرْضَ عَدْلاً، كَما مُلِئَتْ جَوْراً، یَرْضی لِخِلافَتِهِ اَهْلُ السَّماءِ وَ أَهْلُ الْأَرْضِ»:

«مهدی از تبار منست، چهره اش همانند ستاره ای فروزان، سیمایش سیمای عربی، و هیكلش چون هیكل اسرائیلی است [یعنی: قامتش بلند و رشید] زمین را پر از عدل و داد كند، آن چنانكه پر از ستم شده باشد. اهل آسمان و زمین از خلافتش دلشاد می شوند».

- إسعاف الرّاغبین، ص 134 (در حاشیه نور الأخبار).

حدیث سی و هفتم

حافظ، سلیمان بن ابراهیم قندوزی حنفی، متوفّای 1294 ه' در كتاب ارزشمند «ینابیع المودّة» فصلی را به حضرت بقیّة اللَّه - ارواحنا فداه - اختصاص داده، و صدها حدیث معتبر در این رابطه روایت كرده است، از جمله حدیثی است كه از جابر بن عبداللَّه انصاری نقل می

كند:

جابر می گوید: به حضرت رسول اكرم - صلّی اللَّه علیه و آله - گفتم: آیا پیروان حضرت مهدی علیه السّلام در عصر غیبت از وجودش بهره مند می شوند؟ فرمود:

«وَالَّذی بَعَثَنی بِالْحَّقِ نَبِیّاً، اِنَّهُمْ یَسْتَضیئُونَ بِنُورِهِ وَ یَنْتَفِعُونَ بِوِلایَتِهِ فی غَیْبَتِهِ، كَانْتِفاعِ النَّاسِ بالشَّمْسِ اِذا سَتَرَها سَحابٌ، یا جابِرُ هذا مِنْ مَكْنُونِ سِرِّ اللَّهِ وَ مَخْزُونِ عِلْمِهِ، فَاكْتُمْهُ اِلاَّ عَنْ اَهْلِهِ».

«سوگند به خدائی كه مرا به حق به پیامبری برانگیخت، آنان در زمان غیبت از نور او كسب نور می كنند و از ولایتش بهره مند می شوند، آن چنانكه مردم از خورشید بهره می برند، هنگامی كه در پشت ابر نهان باشد. ای جابر این از اسرار پنهان و از علوم غیبی پروردگار است، آن را مخفی بدار، جز از اهلش».

- ینابیع المودّة، ص 422.

حدیث سی و هشتم

محدّث و مورّخ شهیر، ابوالعون، شمس الدّین، محمّد بن احمد حنبلی نابلسی، مشهور به: «محمّد سفارینی» متولّد 1114 ه'. و متوفّای 1188 ه'. احادیث فراوانی را در كتاب «لوائح الأنوار البهیّه» پیرامون حضرت مهدی علیه السّلام آورده، از جمله حدیث زیر است:

«لا تُحْشَرُ اُمَّتی حَتّی یَخْرُجَ الْمَهْدِیُّ، یَمُدُّهُ اللَّهُ بِثَلاثَةِ آلافٍ مِنَ الْمَلائِكَةِ، وَ یَخْرُجُ اِلَیْهِ الْأَبْدالُ مِنَ الشّامِ، وَ النُّجَباءُ مِنْ مِصْرَ، وَ عَصائِبُ اَهْلِ الشَّرْقِ، حَتّی یَأتُوا مَكَّةَ، فَیُبایَعُ لَهُ بَیْنَ الرُّكْنِ وَ الْمَقامِ، ثُمَّ یَتَوَجَّهُ اِلیَ الشّامِ وَ جِبْریلُ عَلی مُقَدِّمَتِهِ، وَ میكائیلُ عَلی یَسارِهِ، وَ مَعَهُ اَهْلُ الْكَهْفِ اَعْوانٌ لَهُ، فَیَفْرَحُ بِهِ اَهْلُ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ وَ الطَّیْرُ وَ الْوَحْشُ وَ الْحیتانُ فیِ الْبَحْرِ، وَ تَزیدُ الْمِیاهُ وَ تَمْتَدُّ الْأَنْهارُ، وَ تُضْعِفُ الْأَرْضُ اُكُلَها، فَیَقْدُمُ اِلیَ الشّامِ، فَیَأْخُذُ السُّفیانِیَّ، فَیُذْبَحُ تَحْتَ الشَّجَرَةِ الَّتی أَغْصانُها

اِلی بُحَیْرَةِ طَبَرِیَّة»:

«امّت من وارد محشر نمی شود تا مهدی علیه السّلام ظهور كند، خداوند او را با سه هزار فرشته یاری می كند. ابدال شام، نجیبان مصر و برگزیدگان خاور زمین همراه او خروج می كنند. همگی در مكّه گرد می آیند، و در میان ركن و مقام با او بیعت می نمایند، آنگاه به سوی شام عزیمت می نمایند، در حالی كه جبرئیل پیشاپیش آن حضرت، میكائیل طرف چپ او، و اصحاب كهف در حضور آن حضرت و یاوران وی باشند.

اهل آسمان و زمین از ظهور او خرسند باشند، پرندگان هوا، درندگان صحرا و ماهیان دریا شادمانی كنند.

آبها فراوان شود، رودخانه ها گسترش یابند، زمین میوه هایش را افزایش دهد.

آنگاه وارد شام شود و سفیانی را دستگیر كند، و در كنار دریاچه طبریّه، در زیر درختی كه شاخه هایش بر فراز دریا گسترده است او را سر می برند».

- لوائح الانوار البهیّه، ج 2 ص 78.

حدیث سی و نهم

دانشمند معروف، ابوعرفان، محمّد بن علی صبّان مصری، متوفّای 1206 ه'. دركتاب پر ارج «إسعاف الرّاغبین» فصلی را به احادیث حضرت ولی عصر - ارواحنا فداه - اختصاص داده، احادیث فراوانی را در این رابطه گرد آورده، از جمله از رسول گرامی اسلام روایت نموده كه فرمود:

«الْمَهْدِیُّ مِنْ وُلْدی، وَجْهُهُ كَالْكَوْكَبِ الدُّرِّیِّ، اَلَّلوْنُ لَوْنٌ عَرَبِیٌّ، وَالْجِسْمُ جِسْمٌ اِسْرائیلِیٌّ، یَمْلَأُ الْأَرْضَ عَدْلاً، كَما مُلِئَتْ جَوْراً، یَرْضی لِخِلافَتِهِ اَهْلُ السَّماءِ وَ أَهْلُ الْأَرْضِ»:

«مهدی از تبار منست، چهره اش همانند ستاره ای فروزان، سیمایش سیمای عربی، و هیكلش چون هیكل اسرائیلی است [یعنی: قامتش بلند و رشید] زمین را پر از عدل و داد كند، آن چنانكه پر از ستم

شده باشد. اهل آسمان و زمین از خلافتش دلشاد می شوند».

- إسعاف الرّاغبین، ص 134 (در حاشیه نور الأخبار).

حدیث چهلم

حافظ، سلیمان بن ابراهیم قندوزی حنفی، متوفّای 1294 ه' در كتاب ارزشمند «ینابیع المودّة» فصلی را به حضرت بقیّة اللَّه - ارواحنا فداه - اختصاص داده، و صدها حدیث معتبر در این رابطه روایت كرده است، از جمله حدیثی است كه از جابر بن عبداللَّه انصاری نقل می كند:

جابر می گوید: به حضرت رسول اكرم - صلّی اللَّه علیه و آله - گفتم: آیا پیروان حضرت مهدی علیه السّلام در عصر غیبت از وجودش بهره مند می شوند؟ فرمود:

«وَالَّذی بَعَثَنی بِالْحَّقِ نَبِیّاً، اِنَّهُمْ یَسْتَضیئُونَ بِنُورِهِ وَ یَنْتَفِعُونَ بِوِلایَتِهِ فی غَیْبَتِهِ، كَانْتِفاعِ النَّاسِ بالشَّمْسِ اِذا سَتَرَها سَحابٌ، یا جابِرُ هذا مِنْ مَكْنُونِ سِرِّ اللَّهِ وَ مَخْزُونِ عِلْمِهِ، فَاكْتُمْهُ اِلاَّ عَنْ اَهْلِهِ».

«سوگند به خدائی كه مرا به حق به پیامبری برانگیخت، آنان در زمان غیبت از نور او كسب نور می كنند و از ولایتش بهره مند می شوند، آن چنانكه مردم از خورشید بهره می برند، هنگامی كه در پشت ابر نهان باشد. ای جابر این از اسرار پنهان و از علوم غیبی پروردگار است، آن را مخفی بدار، جز از اهلش».

- ینابیع المودّة، ص 422.

منابع و مآخذ

1 - اثبات الهداة، شیخ حرّ عاملی، متوفّای 1104 ه'. چاپ 1399 ه'. قم.

2 - اثبات الوصیّه، علی بن حسین مسعودی، متوفّای 349 ه'. چاپ نجف.

3 - اخبار الدّول، احمد بن یوسف دمشقی قرمانی، متوفّای 1019 ه'. چاپ قاهره.

4 - ارشاد شیخ مفید، محمّد بن محمّد بن نُعمان، متوفّای 413 ه'. چاپ 1399 ه'. بیروت.

5 - اُسد الغابه، ابو الحسن عزّ الدّین علی بن محمّد، ابن أثیر، متوفّای 630 ه'. چاپ 1285 ه'. قاهره.

6 - إسعاف الرّاغبین، محمّد، ابن صبان

مصری شافعی، متوفّای 1406 ه'. در حاشیه نور الأبصار.

7 - الإشاعه لأشراط السّاعه، محمّد بن رسول برزنجی، متوفّای 1103 ه'. چاپ 1370 ه'.

8 - اصول كافی، محمّد بن یعقوب كلینی، متوفّای 329 ه'. چاپ بیروت.

9 - إعلام الوری، امین الاسلام، ابوعلی، فضل بن حسن طبرسی، از علمای قرن ششم، چاپ 1399 ه'. بیروت.

10 - أعیان الشّیعه، سید محسن جبل عاملی، متوفّای 1371 ه'. چاپ لبنان.

11 - الزام النّاصب، شیخ علی یزدی، متوفّای 1343 ه'. چاپ 1397 ه'. بیروت.

12 - امالی شیخ صدوق، متوفّای 381 ه'. چاپ 1400 ه'. بیروت.

13 - الامام الجواد من المهد الی اللّحد، سید كاظم قزوینی، چاپ سوم 1414 ه'. قم.

14 - الامام المهدی من المهد الی الظّهور، سیّد كاظم قزوینی، چاپ 1405 ه'. بیروت.

15 - انجیل - عهدین - چاپ انجمن پخش كتب مقدّسه 1969 م. لندن.

16 - بحار الأنوار، علاّمه مجلسی، متوفّای 1100 ه'. چاپ 110 جلدی، تهران.

17 - البدء و التّاریخ، ابوزید، احمد بن سهل بلخی، متوفّای 322 ه'. چاپ 1899 م. پاریس.

18 - البرهان، در تفسیر قرآن، سیّد هاشم بحرانی، متوفّای 1109 ه'. چاپ تهران.

19 - البرهان فی علامات مهدی آخر الزّمان، علی بن حسام الدّین، مشهور به متّقی هندی، متوفّای 975 ه'. چاپ 1399 ه'. قم.

20 - البیان فی اخبار صاحب الزّمان، محمّد بن یوسف گنجی شافعی، متوفّای 658 ه'. چاپ 1399 ه'. بیروت.

21 - تاریخ بغداد، خطیب بغدادی، متوفّای 463 ه'. چاپ بیروت.

22 - تاریخ تمدّن، ویل دورانت، چاپ دوّم 1367 ش. تهران.

23 - تاریخ الخلفاء، جلال الدّین سیوطی، متوفّای 911 ه'. چاپ 1371 ه'. قاهره.

24 - تاریخ طبری، ابو جعفر محمد بن جریر طبری، متوفّای

310 ه'. چاپ 1403 ه'. بیروت.

25 - تاریخ فتوحات اسلامی، شكیب ارسلان، متوفّای 1366 ه'. ترجمه علی دوانی، چاپ 1348 ش. تهران.

26 - تاریخ مختصر الدّول، ابن عبری، غریغور یوس ملطی، متوفّای 685 ه'. چاپ قاهره.

27 - تاریخ یعقوبی، احمد بن ابی یعقوب، ابن واضح اخباری، متوفّای بعد از 292 ه'. چاپ 1384 ه'. نجف اشرف.

28 - تبصرة الولی، سیّد هاشم بحرانی، متوفّای 1109 ه'. چاپ 1411 ه'. قم.

29 - تذكرة الخواصّ، سبط ابن جوزی، متوفّای 654 ه'. چاپ 1383 ه'. نجف اشرف.

30 - تذكره قُرْطُبی، محمّد بن احمد بن ابی بكر انصاری خزرجی اندلسی، متوفّای 671 ه'. چاپ قاهره.

31 - تفسیر صافی، فیض كاشانی، متوفّای 1091 ه'. چاپ 1399 ه'. بیروت.

32 - تفسیر عیّاشی، محمد بن مسعود بن عیّاش سلمی، از علمای قرن سوّم، چاپ 1380 ه'.تهران.

33 - التّنبیه و الإشراف، علی بن حسین مسعودی، متوفّای 345 ه'. چاپ قاهره.

34 - تنقیح المقال، شیخ عبداللَّه ممقانی، متوفّای 1351 ه'. چاپ 1352 نجف اشرف.

35 - تواریخ النّبیّ و الآل، محمّد تقی تستری، صاحب قاموس الرّجال، چاپ 1391 ه'. تهران.

36 - الثّاقب فی المناقب، ابن حمزه، از علمای قرن ششم، چاپ 1412 ه'. قم.

37 - جامع الاصول، ابو السّعادات، مبارك بن محمد ابن اثیر جزری، متوفّای 606 ه'. چاپ بیروت.

38 - جزیره خضراء، ناجی نجّار، ترجمه علی اكبر مهدی پور، چاپ هفتم، قم.

39 - حبیب السّیر، غیاث الدّین بن همام الدّین - خواندمیر - متوفّای 942 ه'. چاپ سوم 1362 ش. تهران.

40 - حلیة الأولیاء، ابو نعیم اصفهانی، متوفّای 430 ه'. چاپ 1357 ه'.

41 - دلائل الامامه، ابو جعفر، محمد بن جریر طبری، از علمای قرن

چهارم، چاپ 1383 ه'. نجف اشرف.

42 - ذخائر العُقبی، محبّ الدّین طبری، متوفّای 694 ه'. چاپ 1356 ه'. قاهره.

43 - رجال شیخ طوسی، متوفّای 460 ه'. چاپ نجف اشرف.

44 - روزگار رهائی، ترجمه یوم الخلاص، كامل سلیمان - معاصر - مترجم: علی اكبر مهدی پور، چاپ سوّم تهران.

45 - روضه كافی، محمّد بن یعقوب كلینی، متوفّای 329 ه'. چاپ بیروت.

46 - روضة الواعظین، ابن فتّال نیشابوری، چاپ سنگی 1303 ه'. تهران.

47 - سنن ابن ماجه، محمد بن یزید قزوینی، متوفّای 275 ه'. چاپ بیروت.

48 - سنن ابی داود، سلیمان بن اشعث سجستانی، متوفّای 275 ه'. چاپ بیروت.

49 - سنن ترمذی، ابو عیسی محمّد بن عیسی بن سوره، متوفّای 279 ه'. چاپ 1357 ه'. قاهره.

50 - شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید معتزلی، متوفّای 656 ه'. چاپ 1378 ه'. قاهره.

51 - صحیح مسلم، ابو الحسین، مسلم بن حجّاج قشیری نیشابوری، متوفّای 1314 ه'. چاپ بیروت.

52 - الصّواعق المحرقه، شهاب الدین احمد بن حجر هیثمی، متوفّای 974 ه'. چاپ 1314 ه'. قاهره.

53 - غیبت شیخ طوسی، متوفّای 460 ه'. چاپ نجف اشرف.

54 - الفتاوی الحدیثیّه، ابن حجر هیثمی، متوفّای 807 ه'. چاپ قاهره.

55 - فتوحات مكیّه، ابن عربی، متوفّای 638 ه'. چاپ بیروت.

56 - فرائد السّمطین، ابراهیم بن محمّد بن مؤیّد جوینی، متوفّای 730 ه'. چاپ 1398 ه'. بیروت.

57 - فرهنگ معین، محمد معین، متوفّای 1350 ش. چاپ 1360 ش. تهران.

58 - الفصول المهمّه، نور الدّین، علی بن محمّد، ابن صبّاغ مالكی، متوفّای 855 ه'. چاپ نجف اشرف.

59 - فیض القدیر، عبدالرّؤف محمّد مناوی، متوفّای 1031 ه'. چاپ 1391 ه'. بیروت.

60 - قادتنا، آیة اللَّه حاج سیّد

محمد هادی میلانی، متوفّای 1395 ه'. چاپ 1406 ه'. بیروت.

61 - قاموس كتاب مقدّس، مستر هاكس آمریكائی، چاپ تهران 1349 ش.

62 - القول المختصر فی علامات المهدی المنتظر، احمد بن حجر مكّی هیتمی، متوفّای 630 ه'. چاپ بیروت.

63 - الكامل فی التاریخ، عزّالدین ابوالحسن علی بن ابی كرم شیبانی، ابن اثیر، متوفّای 630 ه'. چاپ بیروت.

64 - كشف الأستار، میرزا حسین نوری، متوفّای 1320 ه'. چاپ 1400 ه'. قم.

65 - كشف الحق، میر محمّد صادق خاتون آبادی، متوفّای 1272 ه'. چاپ 1361 ش. تهران.

66 - كشف الغمّه، علی بن عیسی اِربِلی، متوفّای 693 ه'. چاپ بیروت.

67 - كفایة الأثر، علیّ بن محمّد بن علیّ خرّازی، از علمای قرن چهارم، چاپ 1401 ه'. قم.

68 - كمال الدّین، شیخ صدوق، متوفّای 381 ه'. چاپ 1359 ه'. تهران.

69 - كنزالعّمال، علاءالدّین علی بن حسام الدّین، مشهور به متّقی هندی، متوفّای 975 ه' چاپ 1399 ه'. بیروت.

70 - لسان العرب، ابن منظور، متوفّای 711 ه' چاپ 1408 ه'. بیروت.

71 - لوائح الانوار البهیّه، شمس الدّین محمّد بن احمد بن سالم سفارینی، متوفّای 1188 ه'. چاپ 1324 ه'. قاهره.

72 - مجمع الزّوائد، نور الدّین، علی بن ابی بكر، ابن حجر هیثمی، متوفّای 807 ه'. چاپ 1353 ه'. قاهره.

73 - محاسن برقی، محمّد بن خالد برقی، از علمای قرن سوّم، چاپ 1413 ه'. قم.

74 - المحجّه فیما نزل فی القائم الحجّه، سیّد هاشم بحرانی، متوفّای 1107 ه'. چاپ 1403 ه'. بیروت.

75 - مختصر سنن ابی داود، عبدالعظیم بن عبد القوی منذری شافعی، متوفّای 656 ه'. چاپ بیروت.

76 - المختصر فی اخبار البشر، عماد الدّین

اسماعیل، ابی الفداء، متوفّای 732 ه'. چاپ بیروت.

77 - مدینة المعاجز، سیّد هاشم بحرانی، متوفّای 1109 ه'. چاپ سنگی.

78 - مرآة العقول، علاّمه مجلسی، متوفّای 1110 ه' چاپ 1398 ه'. تهران.

79 - مرقاة المفاتیح، علی بن سلطان محمد هروی، مشهور به ملاّ علی قاری، متوفّای 1014 ه'. چاپ قاهره.

80 - مستدرك الصحیحین، ابوعبداللَّه، محمّد بن عبداللَّه نیشابوری، متوفّای 405 ه'. چاپ 1324 ه'. حیدر آباد كن.

81 - مسند احمد حنبل، متوفّای 241 ه'. چاپ 1313 ه'. قاهره.

82 - مشكاة المصابیح، ولیّ الدین محمّد بن عبداللَّه خطیب تبریزی، متوفّای بعد از 741 ه'. چاپ 1382 ه'. دمشق.

83 - مصابیح السّنّه، حسین بن مسعود بغوی شافعی، متوفّای 510 ه'. چاپ 1318 ه'. قاهره.

84 - المصنّف ابن ابی شیبه، عبداللَّه بن محمّد بن ابی شیبه عبسی، متوفّای 235 ه'. چاپ 1403 ه'. بمبئی، هند.

85 - المصنّف عبد الرزّاق، ابوبكر، عبد الرزّاق بن همام صنعانی، متوفّای 211 ه'. چاپ بغداد.

86 - مطالب السّئول، كمال الدّین محمّد بن طلحه قرشی شافعی، متوفّای 625 ه'. چاپ نجف اشرف.

87 - معالم السّنن، شرح سنن ابی داود، ابو سلیمان حمد بن محمّد خطابی بستی، متوفّای 388 ه'. چاپ 1352 ه'. حلب.

88 - معجم البلدان، یاقوت حموی، متوفّای 626 ه'. چاپ 1399 ه'. بیروت.

89 - معجم كبیر، ابوالقاسم، سلیمان بن احمد طبرانی، متوفّای 360 ه'. چاپ 1404 ه'. بیروت.

90 - المنار المنیف، شمس الدّین محمد بن ابی بكر، ابن قیّم جوزیه، متوفّای 751 ه'. چاپ حلب.

91 - مناقب آل ابی طالب، محمد بی علی بن شهر اشوب، متوفّای 588 ه'. چاپ قم.

92 - منتخب الأنوار المضیئه، سید علی نیلی نجفی، از علمای قرن نهم،

چاپ 1401 ه'. قم.

93 - مهج الدّعوات، سیّد ابن طاوس، متوفّای 664 ه'. چاپ 1323 ه'. تهران.

94 - موارد الظّمآن، ابن حجر هیثمی، نورالدّین علی بن ابی بكر، متوفّای 807 ه'. چاپ مكه.

95 - موسوعة المورد، منیر بعلبكی، معاصر، چاپ 1980 م. بیروت.

96 - نجم الثاقب، میرزا حسین نوری، متوفّای 1320 ه'. چاپ تهران.

97 - نهایه ابن اثیر، ابوالسّعادات، مبارك بن محمد جزری، متوفّای 606 ه'. چاپ 1364 ش. قم.

98 - نهایه ابن كثیر، ابوالفداء اسماعیل بن كثیر، متوفّای 774 ه'. چاپ 1388 ه'. قاهره.

99 - ینابیع المودّه، سلیمان بن ابراهیم قندوزی حنفی، متوفّای 1294 ه'. چاپ هشتم 1385 ه'. قم.

100 - الیواقیت و الجواهر، عبدالوهّاب شعرانی، متوفّای 973 ه'. چاپ قاهره.

* * *

فهرست احادیث

ابشركم بالمهدی، یبعث فی امتی 63

ابشری بولد یملك الدّنیا شرقاً و غرباً 29

اجلی الجبین، اقنی الأنف 81

اذا نادی مناد من السّماء انّ الحقّ 102

افضل العبادة انتظار الفرج 67

انّ الامام و حجّة اللَّه من بعدی ابنی 33

انّ فی امتی المهدی، یخرج یعیش خمساً 90

انّ لمهدیّنا آیتین لم یكونا منذ خلق اللَّه 83

أنا و علی و الحسن و الحسین 87

بأبی و امّی سمیّی و شبیهی 14

بلاء یصیب هذه الامّة 88

تلك ملائكة السّماء نزلت تتبّرك 56

الحمدللَّه رب العالمین 6

الحمدللَّه الذّی لم یخرجنی من الدّنیا 6

ذلك صاحبكم القائم بأمراللَّه 10

الرّابع من ولدی ابن سیّدة الإماء 11

سبع سنین، تطول له الایّام و الّلیالی 98

سیكون بعدی خلفاء، و من بعد الخلفاء امراء 77

العجب انّ ناساً من امّتی یؤمّون بالبیت 64

فاذا كان ذلك خرج ابن آكلة الأكباد 68

لاتحشر امتی حتی یخرج المهدی، یمدّه اللَّه 103

لاتذهب الدّنیا حتّی یملك رجل من اهل بیتی 73

لاتعجلی یا عمّة، فهاك الامر قد

قرب 49

لاتقوم السّاعة حتّی تطلع الشّمس من مغربها 94

لایخرج المهدی حتی تطلع مع الشمس آیه 61

لایزال هذا الدّین عزیزاً الی اثنی عشر خلیفه 65

لن تهلك امّة انا فی اولها، و عیسی 97

لو لم یبق من الدّنیا الایوم لطوّله اللَّه 101

لو لم یبق من الدّهر الایوم لبعث اللَّه 76

لیلة النّصف من شعبان یغفر اللَّه لعباده 74

من ابنة قیصر، ملك الرّوم 33

من حفظ من احادیثنا اربعین حدیثاً 59

المهدی من عترتی، من ولد فاطمه 70

المهدی من ولدی، وجهه كالكوكب الدّری 105

المهدی منّی اجلی الجبهة، اقنی الانف 82

نحن ولد عبدالمطلّب سادة الجنّه 79

هذا صاحبكم من بعدی 55

هلمّی الی ابنی یا عمّة 50

والّذی بعثنی بالحقّ نبیّاً انهم یستضیئون 106

یا اهل الكوفه، انتم اسعد النّاس بالمهدی 62

یا با بصیر هو الخامس من ولد ابنی 11

یا حبیبتی اما عملت انّ اللَّه اطّلع 84

یا عمّة استودعناه الّذی استوعته 51

یجتمع المهدی و عیسی بن مریم، فیجیی ء 80

یخرج رجل من امّتی یقول بسنّتی 91

یخرج رجل من اهل بیتی یواطی ء اسمه اسمی 69

یخرج فی آخر امّتی المهدی، یسقیه اللَّه 92

یخرج ناس من المشرق، فیوطّئون للمهدی 66

یظهر المهدی بمكّة عند العشاء معه رایه 96

یقفو اثری، لایخطی ء 78

یكون اختلاف عند موت خلیفه 100

یكون فی آخر امّتی خلیفة، یحثی المال 75

ینادی باسم القائم فی لیلة ثلاث و عشرین 93

ینزل بامّتی فی آخر الزّمان بلاء شدید 1

7 ینزل عیسی بن مریم، فیقول امیرهم المهدی 89

به همین قلم در همین رابطه

1 - او خواهد آمد چاپ هشتم

2 - جزیره خضراء چاپ هفتم

3 - روزگار رهائی چاپ سوّم

4 - طول عمر امام زمان علیه السّلام چاپ دوّم

5 - میلاد نور چاپ اوّل

6 - نقش امام زمان در جهان هستی

چاپ ششم

7 - نور یزدان كتاب حاض

8 - یوسف زهرا - علیها السّلام - چاپ اوّل

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109